کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

بایگانی

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پشتکاروموفقیت» ثبت شده است

 

سوخته سرایی

 

یاد و خاطره‌ای از پهلوان رضا سوخته سرایی و بهترین دوران زندگی من 

 

           سال ۵۸ من گرگان دانشجو بودم که دوران طلایی زندگی من بود طبق معمول شب برای تمرین روی تشک می‌رفتم یک شب پهلوان سوخته‌سرایی برای سرکشی باشگاه اومده بود من اون شب با شلوار گرم تمرین می‌کردم چون سروسینه بهتر از پایین‌تنه بود پهلوون به مربی گفته بود ۶۸ تای خوبی داری مربی که اسمش یادم نیست گفته بود نه بابا اون ۵۷ تا می گیره رضا سوخته سرایی گفته بود با این دست‌وپای بلند ۵۷ تا خیلی خوبه بده ببرمش تهران منو کشیدند کنار و شرح ماوقع رو گفتند گفتم من دانشجو هستم گفتند باشی دانشجویی رو هم منتقل می‌کنیم خرداد ۵۸ قرار بر این شد .

           امتحان پایان ترم رو دادم اومدم سبزوار و این رخداد ناگوار در تیرماه زندگی مرا عوض کرد. که دیگر هرگز برنگشتم و مثل آقا رضا که شانس خوبی نداشت در اوج قهرمانی به دو دوره تحریم المپیک مسکوسال ۶۰ و لندن سال ۶۴ برخورد که حتماً سکوی المپیک حق او بود و شوربختانه تحریم پارالمپیک لندن نصیب من هم شد که به کوشش ورزشکار نستوه حاج قاسم شعبانپور و حسین اسماعیل زاده وحاج علی آقا شیعی برای شنای ۵۰ متر انتخاب شده بودم.

         جاویدان نام فردی صادق باوفا و باصفا بی شیله پیله بود یاد و خاطره‌اش به خیر خداوند رحمتش کند و بر درجاتش بیفزاید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۱۲:۳۵
موسی الرضا امین زارعین

 

ضرورت ورزش برای معلولین 

       دهه ی شصت شرکت نفت بودم در کنار حاج آقای بابایی فعالیت می‌کردیم خوب به‌خاطر وضعیتی که دارم مشکلات مثانه و کلیه برام پیش اومد کلیه و مثانه هم مشکل داشت و موقع پزشک ایران کم داشت از پاکستان و هندوستان میومدند و همچنین دکتر متخصص گاهی از تهران و مشهد مأموریت پیدا می‌کردند که یک ماه مثلاً بیان مأموریت یادمه اونموقع آقای دکتر افتخار شاهرودی خدا حفظش کنه اگر زنده است اگر نیست که خدا رحمتش کنه سبزوار بود من خدمتشون رفتم و ایشون بعد از آزمایشات و عکس و مقدمات که داشت نهایتاً چیزی به من نگفت و قرار شد که به‌همراه هم که حاج‌آقا بابایی باشه بگه به حاج‌آقا بابایی گفته بود که ایشان کلیه راستش احتمالاً از کارافتاده کلاً چپش هم نصف خراب و مثانه‌اش هم داغون باید دربیاریم حاج‌آقا بابایی روش نشده بود بیاد بمن بگه وقتی‌که اومد دید من باین دکترهای پاکستانی و هندوستانی دارم گفته‌های مریض‌ها رو براشون ترجمه می‌کنم انگلیسی می‌گم و این مزید بر علت شده بود که ایشان بیشتر متأثر بشه آقای دکتر افتخار شاهرودی به آقای باقر افتخاری گفته بود ایشونم نیومده بود بگه بعد خود دکتر اومد به من گفت که این‌جوریه و من اومدم خونه بعد که اومدم خونه حاج‌آقا بابایی رفته بود خونه‌شون خلاصه پیش‌ خانواده گریه و احساس ناراحتی کرده بود که این طفلک چه جوری با دکتر انگلیسی صحبت می‌کرد و خلاصه دچار این مشکل شده آقای دکتر به من گفت که داروی یک‌ماهه برای مثانه می‌دم احتمال پنجاه پنجاه است که خوب بشه یک ماه هستم بعد بیا ببینیم ولی کلیه ها مشکل داره من اومدم خونه 

         حاج‌آقا بابای بنده خدا فکر کرده مثلاً من شاید ناراحت بشم و دچار افسردگی یا خدای‌نکرده خودکشی چیزی زنگ می‌زنه به خونه من هنوز ازدواج نکرده بودم بعد اونا می‌گن نه عادی است مسئله ای نیست و من داروها رو مصرف کردم یک ماه بعد رفتم خدمت آقای افتخار ایشون گفت خوب الحمدالله مشکل مثانه رفع شده و دارویی به من داد که در همین چهل سال مصرف می‌کنم چون به‌موقع مصرف می‌کنم هنوز فایده داره برام بعد نهایتاً می‌گفتش که خوب مثانه حل‌شده ولی کلیه ها مشکل دارند من گفتم شما اگر تا خرداد سه ماه فرصت بدین شاید مشکل کلیه ها حل بشه گفتند چرا خرداد گفتم آخه استخر سرباز باز می‌شه چون اون موقع سبزوار استخر سرپوشده نداشت فقط استخر حقانی بود که سرباز بود خرداد باز می‌شه من می‌رم شنا می کنم گفت شنا می کنی گفتم بله خیلی هم خوب شنا می‌کنم من اگر دو  سه ماه شنا کنم فکر کنم مشکل کلیه هم حل بشه و همین‌جور شد استخر باز شد من مدت پنجاه نوبت  استخر رفتم و الحمدلله خوب بود و بعد خدمت ایشون رسیدم گفت خب الحمداله مسائل کلیه ها هم حل شد بعد از اون مجدد یک بار باز مریض شدم سخت خانواده می‌گفتند که مریضی شما از اینه که از آب سرد استخر سرما می‌خوری نباید شنا بری من اصرار داشتم که شنا خوبه اینا گفتن نه و من و با آمبولانسی که حاج آقاعلوی خریده بود راهی مشهد شدم در آن موقع آقای دکتر افتخار شاهرودی نبود آقای دکتر کدخدایان بود که ورزشکار هم بود اومدو منو معاینه کرد و مشکلم را حل کرد گفتم آقا من استخر شنا می کنم و خانواده منو منع می کنند نظر شما چیه گفت حتماً باید بری گفتم شما می‌شه بنویسی ایشونم تو نسخه نوشت که استخر حتماً باید بره ضرورت داره و وقتی اومدم خونواده گفتم گفتن شما دکتر سحر و جادو کردی و من الان هفته‌ای سه بار استخر می‌رم چون بحمدلله در طول سال هست و یک ساعت یا ۶۵ دقیقه شنا می‌کنم یک‌نفس و آخرین رکوردم بهترینش در ۲۰/۴/۴۰۴ بود که ۱۷۰۰متر در ۷۵ دقیقه امیدوارم که همه دوستان با ورزش خودشون رو حفظ کنند

 

             خداحافظ خدا نگه‌دارتون 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۲۰:۳۹
موسی الرضا امین زارعین

 

اعتمادبه‌نفس بالا// بچه وَرِ دَسِت بابا 

 

ده سالم بود(۱۳۴۸) صبح از خواب پا می‌شدم تابستونا نماز می‌خوندم قبل‌از طلوع آفتاب به سفارش بابا می‌گفت آدم درست حسابی قبل‌از طلوع آفتاب از خانه خارج میشه  قبل‌از طلوع آفتاب از خونه می‌اومدم بیرون پیاده می‌رفتم(سرای پنبه ایها پشت مسجدجامع) در انبار رو باز می‌کردم آب پاشی و جارو نیم‌ساعت می‌گذشت حاج آقا می‌اومد یک تومان (۱۰ ریال) به من می‌داد می‌رفتم یک قرص نان تازه می‌گرفتم ۳ریال، پنیر می‌گرفتم ۲ ریال از پدربزرگ عروس گلم حاج‌آقا عباسی سر چهارراه امامزاده لبنیاتی داشت ۱ ریال سبزی می‌گرفتم از حاج یوسف واصلی در پایین بازارچه  بابا می‌گفت تره جعفری تربچه یکی دو برگ هم نازبوی (ریحون)تا حالا شد ۶ریال بابا سبزی‌ها را تمیز می‌کرد و می‌شست و صبحانه حاضر می‌شد و با هم می‌خوردیم بعد می رفتم قهوه‌خانه شادروان حاج محمد رضا ملوندی قهوه‌خانه حقیقت اون موقع اسمش بود الان شده قهوه‌خانه پرسپولیس دست فرزندش اون‌جا می‌رفتم ۱ قوری چای می‌گرفتم با ۲ تا استکان کمر باریک به ۳ ریال می‌اومدم اون‌جا بابا به حساب ۲ یا۳ چایی می خورد من ۱ استکان کمر باریک سهمم می‌شد ۱ ریالم می موند برای من(شکلات مینو ۶ تا ۱ریال بود) خدا رحمت‌شون کنه شادروانان حاج محمد حسین امین زارعین و حاج محمد رضا ملوندی رو و خدا بر توفیقات حاج آقای عباسی پدربزرگ عروس گلم بیفزاید

ظهر هم یک من نون ۸ قرص می شد معمولا به ۲۰ ریال از شاطر مراد هاشم آبادی نیم کیلو گوشت بره به ۳۰ ریال از حاج‌آقا خورشیدی خیابان بیهق کار روزانه مامور خرید خانه 

یاد باد آن روزگاران یاد باد

 اعتمادبه‌نفس بالا //بچه بَرِ دستِ بابا

 کسی که بر دست باباش باشه اعتمادبه‌نفس بالایی خواهد داشت 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۵۳
موسی الرضا امین زارعین

      مرداد ماه نود و هشت بود از سازمان بازنشستگی زنگ زدند و گفتند که شما نخبهءورزش و پژوهش در میان بازنشستگان کشوری هستید قرار است از شما قدردانی گردد. لذا روز پنجم شهریور ساعت پنج بعد از ظهر در کاخ بانک صادرات مشهد طبقه سیزده حضور بهم رسانید.گفتم توانخواه هستم و نیاز به همراه دارم پذیرفتن و روانه شدیم. 

        در ورودی برج آبراهی بود با پروفیل پوشیده به صورت عرضی استاندارد کشور و جهان نرده‌ها طولی می باشد شوربختانه اینجا بر عکس عرضی بود ما هم بی خبر رفتن همان و سرنگونی همان به ناگاه چشمانم گرم شد و دیگر نمی دیدم ترسیدم. ..گفتم خدایا چهار دست و پا ناتوان نابینایی هم مزید بر علت شد. 

      نگهبانهان اورژانس خبر کردند. خوشبختانه زود رسید. به محض رسیدن و شستشوی سرو صورت بینایی ام را بدست آوردم(خون چشمهایم راگرفته بود) راهی بیمارستان شدیم وارد اتاق عمل؟!. چرا اتاق عمل؟ گفتند بخیه  رو اتاق عمل می زنند بعد از بخیه به اتاق انتطار گفتم مرخص کنید برای من بزرگداشت گرفته اند گفتند برای سرو صورت باید شما رانگهداریم مهربانیار مهدی اسلامی یک ساعتی نبود طفلکی رفته بود برایم لباس بخرد.

         از طرفی من یک بستانکاری بیست و پنج ملیونی از صندوق داشتم گفتم حال اگر وام صد ملیونی چهار درصد نخبگان را ندهند . آیا بدهکاریشان را هم پرداخت نخواهند کرد چه درد سر نه این شد و نه آن؟ !؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۹
موسی الرضا امین زارعین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۱۲:۴۲
موسی الرضا امین زارعین

     ابوبکر محمد بن زکریا رازی برآمده از ری ،کاشف الکل وجوهر گوگرد یا اسید سولفوریک دارای271 کتاب ،رساله ومقاله،طبیب،داروساز،کیمیاگر وفیلسوف قائل به تعدد قدما از جمله نام آورانی که نامش بر کره ی ماه حک شده است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۱
موسی الرضا امین زارعین
 
 
         بنده دقیقا 51سال است که شنا می کنم 8سال در سلامتی و41سال در معلولیت در زمان سلامت چون ورزش اصلی ام نبود خیلی روی حساب کتاب نبود فقط یادمه یکجا 1ساعت می تونستم شنا کنم یک نفس بعدازمعلولیت برای اولین بار در160کبلومتری شمال لندن10مترشناکردم.درسال1365رکوردایران رو8ثانیه کم کردم.درحال حاضر75دقیقه یک نفس شنامی کنم ازهمهءهمراهانم دراین سالهای متمادی سپاسگزارم.شرح بیشتر در
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۳:۵۲
موسی الرضا امین زارعین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
موسی الرضا امین زارعین

🔴 چه فرقی بین پدر و مادر وجود دارد؟👌👌👌

فرق بین پدر و مادر

❤️کسی که از زمانی که چشم باز می کنی تو را دوست دارد، مادر است 
و کسی که دوستت دارد  بدون اینکه عشق و محبتش را آشکارا بیان کند، پدرست " هر چند به او جفا میکنی"
‏🧡مادر تو را به دنیا تقدیم میکند 
پدر تلاش میکند که جهان را به تو تقدیم کند "هر چند به سختی می افتد..."
💛مادر به تو زندگی میبخشد
پدر به تو می آموزد چگونه این زندگی را زندگی کنی "پدر به تلاش وادارت میکند..."
💚مادر تو را 9 ماه در رحم خود نگه میدارد 
پدر باقی عمر تو را و بار تو را حمل میکند "هر چند شاید متوجه نشوی..."
💙مادر به وقت تولدت فریاد میکشد هر چند صدایش را نمیشنوی 
و پدر بعد از آن در تمام عمر در قلبش فریاد میکشد "هر چند تو از او گله میکنی"
💜مادر گریه میکند وقتی بیمار میشوی 
پدر بیمار میشود وقتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۴۱
موسی الرضا امین زارعین

          

 

                          دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۱
موسی الرضا امین زارعین