کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

بایگانی

۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی ع» ثبت شده است

 

نقدی بر کتاب‌ ۲۳ سال مرحوم علی دشتی**

 

فهرست مطالب

مقدمه: مطالب مورد تحقیق و تفحص، نقد و پژوهش 2

صنعت التفات و رقص ضمائر 2

چرا خداوند همه را خوب نیآفرید؟ 3

قرآن نسخه ی امام علی (ع) 3

داستان غرانیق و عصمت پیامبر(پارادوکسیکال) 4

معجزه ی قرآن(تحدی) 4

تفاوت قرآن و محمد(ص) در مکه و مدینه 5

زن در اسلام و پیامبر 6

ناسخ و منسوخ 7

قصه ی غدیرخم 7

بحارالانوار و ... 8

**دکتر موسی الرضا امین زارعین دارنده دکتری فلسفه علم

 

مقدمه: مطالب مورد تحقیق و تفحص، نقد و پژوهش

باآرزوی  رحمت و غفران الهی برای مرحوم علی دشتی کمترین بعد از۲۲ سال کتاب ۲۳ سال مرحوم علی دشتی را دوباره نقادانه خواندم بسیار بهره بردم و منشأ خیری برای من شد که حدود یک ماه در منابع گوناگون تحقیق و تفحص کنم کتاب مورد مطالعه بار اول و دوم نشر نیما،اسن، آلمان، ژانویه ۲۰۰۳ ویراستار و ویرایش دکتر علیرضا ثمری ۳۵۳، ص و امانسخه‌ی مورد تحقیق اینترنتی با مقدمه گران‌سنگ بهرام چوبیه در ۴۸ ص و یادبودی آنجناب وهابزاده در۲ ص و کل نسخه ۱۸۲ ص که در نسخه ی رحلی و تقریباً هر صفحه ۲ صفحه می‌باشد من مقابله کردم به‌جز غلط‌های املایی تفاوت دیگری نداشت با وجود این‌که علی دشتی چهره سیاسی علمی اجتماعی و از بارزترین چهره‌های ادبی عصر حاضر است ولی بیشتر با این اثر شناخته می شود زحمت زیادی کشیده و رنج فراوان برده غبار اوهام و خرافات را از دین و پیامبر شسته و در جای‌جای کتاب از پیامبر و دین دفاع کرده مثلاً (زن در اسلام) سؤالاتی در ذهن من از ۴۰ سال پیش وجود داشت که ایشان پاسخ داده ازجمله واقعه غدیر این‌که چرا اسلام محمدی به اسلام علوی تبدیل نشد و اسلام اموی و عباسی شد امام علی (ع)خلیفه بلافصل که نشد حتی سوم هم نشد و برای چهارمین بار خلیفه شد با توجه به اصرار پیامبر و آیات باوجوداین‌که ۷*۸ مورد نقد بر این کتاب نوشته شده به آنها مراجعه نکردم

ابتدا مطلب رو مطالعه و نظر خود را ابراز و به آثار گران‌سنگی همچون تفسیر علامه طباطبایی ناصر مکارم شیرازی، سید محمود طالقانی ۳۶۵ روز با قرآن الهی قمشه‌ای که امید شفا برای ایشان داریم و قرآن بهاءالدین خرمشاهی به این‌ها مراجعه کرده و در جای جای سعی می کنم دقیق عنوان کنم هیچ کتابی کامل نیست و بدون ایراد نمی‌باشد ازجمله کتب مقدس که کمترین ۶۴ اثر پیامبران را در عهد عتیق و جدید بررسی کرده‌ام و هیچ کتاب بی‌ایراد نیست اگر کتاب بی‌ایراد می‌بود یک کتاب از ابتدای خلقت کافی بود، و باب اجتهاد بسته به قول مولوی باید باب اجتهاد باز باشد

                باز باش ای باب بر جویای باب 

                             تا رسند از تو قشور اندر لباب

صنعت التفات و رقص ضمائر

باوجود بهره‌های فراوانی که برده‌ام جسارتاً نکاتی را دقیق‌تر توجه کرده و در حد بضاعت مزجاتم به آن‌ها اشاره می‌کنم دریافت من این است شاید درست نباشد فی‌الجمله مطلب اول در سوره‌ی حمد ایشون مطلبی رو گفته و در جای جای دیگر قرآن هم به آن اشاره کرده و آن این‌که گفته این‌که در اون‌جا به سه ضمیر اشاره شده یعنی ضمیر اول شخص به ضمیر سوم‌شخص گاهی گاهی متکلم وحده سخن رفته است نتیجه می‌گیریم که این سخن سخن پیامبراست و از جانب خدا نمی‌باشد جواب ایشان این است که در اینجا ۲ صنعت به‌کاررفته و همچنین دیگر جاها و اما صنعت التفات و صنعت رقص ضمائر که با آن‌ها مختصراً اشاره می‌کنم.

صنعت التفات برای توجه و نزدیکی مخاطب و مغایب می‌باشد برای هرچه نزدیک‌تر شدن مقام عالی و دانی و هم چنین رقص ضمائر در محاورات سبزواری مثلاً فردی در جمعی از سخاوت خویش می‌گوید یکی از مخاطبین می‌گوید سخاوت شما برتر از حاتم طایی است از حاضر به غایب رفته و یا در مثالی از مولوی و جناب سعدی

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم //میم اینجا 

               مرا سپر کنم سر و دستت ت این‌جا مضاف مصاف الیه ندارم از فتراک

و یا جناب سعدی می‌گه چون به درخت گل رسیدم بوی گلم این‌جا میم مرا چنان مست کرد 

شاید ایشون در کتاب ۱۷*۱۸مورد به این مطلب اشاره کرده و این صنعت از دید ایشان شاید مغفول مانده و دیگر این‌که چرا در سوره‌ی توحید خداوند گفته قل بگو یا این‌که هرروز در نماز می‌گوییم توجه به شأن نزول آیه معاندین و کفار همواره از پیامبر می‌خواستند که خدا خود را برای ما معرفی کند و خداوند این‌چنین گفت چنین بگو

چرا خداوند همه را خوب نیآفرید؟

صفحه ۶۰ رسالت پاراگراف ۴" اگر خداوند تا این درجه به‌خوبی و نیکی و نظم و آسایش مردم علاقه داشت چرا همه رو خوب  نیآفرید؟ چرا شر و بدی را در نهاد خلق نهاد؟ تا نیازی به فرستادن رسول پیدا شود"پایان نقل‌قول این فرموده را ایشان در ده جای دیگر آورده  پاسخ تنوع در خلقت فرشتگان همه خوبی حیوان و جماد هم غریزه اما انسان نیمی زِ آب و گل نیمی همه دردانه صفحه ۶۱ آیه ۲۳ سوره زمر کامل نیاورده ایشون همه رو "تو هرکه را بخواهی نتوانی هدایت کرد ولی خداوند هر که را خواست هدایت می‌کند"پایان نقل‌قول پاسخ و هو أعلم بالمهتدین رو ایشون نیاورده یعنی خداوند عالم‌تر است به هد

ایت شوندگان و جناب بهاء الدین صفحه ۳۸۵ مفصل وارد شده نگفته ندادم او را بلکه ما عالم‌تریم به عناد آن‌ها باز همان ص آیه ۲۳سوره زمر" کسی را که خداوند گمراه کند هدایت کننده‌ای نخواهد داشت" پاسخ صفحه۱۱۸۵ طباطبایی صفحه ۴۵۸ خرمشاهی آنان استعداد خود را از دست داده‌اند همان ص آیه ۱۳ سوره محمد" اگر می‌خواستیم هدایت نصیب اشخاص می‌کردیم نکرده‌ایم" پایان نقل‌قول پاسخ چون بنا بر اختیار و آزادی بود علامه صفحه ۱۳۰۶و ۱۰۶۸ بهاءالدین ۵۰۷ و ۴۱۵  صفحه ۶۲ سطر آخر" حدوث به صورت تعلق می‌گیرد نه به ماهیات" پایان نقل قول پاسخ صورت خود نیز ماهیت است صفحه ۶۳ سطر سه" علت غایی عالم انگیزه خدا از آفرینش" پایان نقل‌قول پاسخ خداوند فیاض علی‌الاطلاق است نمی‌تواند فیض خود را به موجوداتی که لایق رسیدن به کمالات هستند دریغ کند و دیگر این‌که صفات خدا عین ذات خداوند است ذاتیات از ذات لاینفک هستند نمی‌شود خداوند باشد و خلق خدا نباشه خورشید باشد نور و گرمای آن نباشد. سه پاراگراف به آخر بازهم "چرا همه را خوب نیآفرید" پایان نقل قول پاسخ باز همان بحث اختیار اگر خداوند همه را خوب می‌آفرید خوبی چه ارزش داشت یا کمال چه معنی پیدا می‌کرد صفحه ۶۶ بعثت سطر دو و سه "بدیهی است نه درخت می‌تواند سخن بگوید و نه سنگ "پایان نقل‌قول. پاسخ آیات زیادی در این زمینه است یسبح لله ما فی السماوات وما فی‌الأرض

          ما سمیع و بصیر و باهوشیم

                  با شما نامحرمان ما خاموشیم 

                                                              مولوی

 حاجی سبزواری

 موسیئی نیست که دعوی اناالحق شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست این‌که شما فکر می‌کنید جمادات بی شعورند شما بی شعورید و ما شما را می‌بخشیم قرآن کریم بعثت ص ۶۷ سطر ۵ 

قرآن نسخه ی امام علی (ع)

"چرا قرآن را مطابق نسخه ی علی‌بن‌ابیطالب یعنی برحسب تاریخ نزول جمع‌آوری و تدوین نکرده‌اند" پایان نقل قول پاسخ قرآن علی (ع) نظر غلات شیعه است و من به دو دلیل رد می‌کنم یکی این‌که امام بعد از ۲۵ سال خانه‌نشینی در رأس حکومت قرار گرفت قرآن را احیا نکرد ۲-امام علی که با معاویه و اشعث بن قیس  مدارا نکرد به توصیه اصحاب و دوستان و یارانش که  شاید هم به‌ظاهر موفق‌تر بود امرِ به این مهمی یعنی قرآنی را که تنظیم کرده بود نیاورد و احیا نکرد؟

داستان غرانیق و عصمت پیامبر(پارادوکسیکال)

پس‌از بعثت صفحه ۶۹و۷۰" أفرأیتم اللات والعزى و منوه  الثالثة الأخری تلک الغرانیق العلی یا به عبارتی آیات شیطانی قصه‌ ی غرانیق لات و منات و عزی سه بتی که نام‌برده شد مرغان بلندپروازند شاید امیدی به شفاعت آن‌ها باشد قریشیان حاضر به سجده افتادند عده‌ای که اصل عصمت را امری مسلم می‌دانند این حکایت را مجعول دانسته به‌کلی منکر وقوع آن شده‌اند و حتی آن دو جمله را از قرآن حذف کرده اند ولی روایات متواتر و تعبیرات گوناگون و تفسیر بعضی از مفسرین وقوع حادثه را محتمل الوقوع می‌داند" پایان نقل و پاسخ ۱- تا جایی‌که من دیده و اطلاع  دارم که ده‌ها تفسیر را دیده ام اصلاً این آیات شیطانی در قرآن نیامده که حذف شود معدودی هم که قصه را نقل کرده‌اند می‌گویند پیامبر بلافاصله گفت این ۲ آیه شیطانی است ۲- تواتر که ایشون فرموده صدق نمی‌کند زیرا به نقل از خرمشاهی ص۳۳۸و۵۲۶ فخر رازی، قرطبی، ابن اسحاق و ابن هشام آن را از اساس مردود می‌دانند و در صحاح مسلم و بخاری هم نیامده،علامه صفحه ۸۷۳و۱۳۵۶. ۳- "قبل ازتو برای سایر پیامبران روی داد که شیطان خواست در اندیشه‌ی آنان القاء کند و ما نگذاشتیم آیه ۵۲ سوره‌ی حج" پایان نقل‌قول ازنظر ما عصمت پیامبر دوطرفه است و اما پیامبر امتیاز و برتری اخلاقی ایشان نسبت‌به دیگران و اما خداوند اگر ایشان می‌خواست منحرف شود خداوند مانع من شد که نقض غرض نشود. و یا بقول فخررازی اگر پیامبر معصوم نباشد پارادوکسیکال پیش می آید که از معدود مواردی است که فخر رازی با ما هم‌عقیده است والا گویی همه‌جا قسم خورده است که هرچه ابن‌سینا گفته مخالفش بگوید و اما نظر حقیر اگر پیامبر توانایی انجام گناه نداشته باشد و العیاذ بالله گناهی نکند که هنر نکرده است و حال‌آنکه او کاملاً انسان و انسان کامل است.             

معجزه ی قرآن(تحدی)

مبحث بعدی معجزه صفحه ۷۷ درخواست معجزه شاید ۲۰ مورد باشد" قبل‌از تو مردانی برای هدایت فرستادیم که به آن‌ها وحی می‌کردیم، نه فرشتگان، آن‌ها غذا می‌خوردند و از زندگی جاوید بهره‌مند نبودند اگر نمی‌دانید از دانایان یهود و نصارا بپرسید انبیاء ۷و ۸" پایان نقل قول پاسخ خرمشاهی در صفحه‌ ۱۲۹ و ۱۴۲ از قول میبدی و ابوالفتوح و فخر رازی اگر مرده زنده می‌کرد بازهم قبول نمی‌کردند هم‌چنان‌که در گذشته قبول نکردند و یا اگر فرشته می‌بود اعتراض دوچندان می‌شد و خداوند به تبلیس است متهم می‌کشت و اما پاسخ حقیر پیش‌گویی‌های قرآن زیاد است یک مورد می‌آوریم الم غلبت الروم رومیان مغلوب شدند این شکست در سرزمین نزدیکی رخ داد اما آنان پس‌از مغلوبیت به‌زودی غلبه خواهند کرد در چند سال نزدیک سوره روم آیه ۱تا۴ منظور غلبه ایران بر روم بعد از پیروزی و رومیان به ایران که هر دو از دشمنان دین تازه محسوب می‌شدند و خوشحالی مسلمانان از این خبر و وقوع آن معجزه قرآن ص ۸۳ یکی از دلایل اعجاز قرآن تحدی می‌باشد یعنی مبارزه‌طلبی "خداوند در جواب مشرکان که می‌گفتند این افسانه پیشینیان است  بگو بیاورید مثل آن را انفال آیه ۳ تقلیل می‌دهد ۱۰ سوره مثل آن بیاورید و باز می‌گوید اگر جن و انس پشت‌به‌پشت هم بدهند نمی‌توانند مثل آن را بیاورند اسراء ۸۸" پایان نقل‌قول پاسخ علامه جعفری نقل می‌کند هر شب با ترس‌ولرز می‌خوابیدم که نکند فردا یکی در گوشه‌ای از عالم پیدا شود و مثل آن بیاورد چون محال نیست و این شدنی است از آیه حفظ یادم می‌آمد و قصه‌ای از پیامبر آنگاه به‌راحتی می‌خوابیدم إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون ما این قرآن را آورده‌ایم و آن را حفظ می‌کنیم یعنی خداوند قدرت را از آن‌ها می‌گیرد این توانایی رو از آن‌ها می‌گیرم در احوال پیامبر هم نقل است که روزی قبل‌از اقامه جماعت به ذهنش خطور کرد برای دقایقی از گفتن تکبیر ناتوان ماند و تا جایی‌که  می خواست جماعت بهم بخورد خداوند به او القا کرد که ما چنین می‌کنیم پیامبر خاطرش آسوده شد و اما خود مرحوم دشتی در صفحه ۸۹، سطر،۵ آورده "بااین‌همه قرآن معجزه است اما نه مانند معجزه‌های سایرین که در میان مه و غبار افسانه های قرون گذشته پیچیده شده باشد و جز ساده‌لوحان و بیچارگان معتقدانی  نداشته باشد نه، قرآن معجزه است معجزه زنده و گویا قرآن معجزه است ولی نه از حیث فصاحت و بلاغت و نه از حیث محتویات اخلاقی و احکام شرعی قرآن از این حیث معجزه است که به وسیله محمد تک‌وتنها با دست تهی و با نداشتن سواد خواندن و نوشتن بر قوم خود پیروز شد و بنیادی برپا ساخت قرآن معجزه است برای‌اینکه ددان آدمی صورت را به انقیاد کشانید و به وسیله آیات گوناگون اراده آورنده خود را بر همه تحمیل کرد.... حضرت محمد به قرآن بالیده و آن را سند صدق رسالت خود قرار داده است زیرا آن وحی پروردگار و واسطه ابلاغ اوست"محمد بشر است صفحه ۹۰ بله موافقیم با این توضیح که عصمت پیامبر هم ذاتی و هم دادنی  ازسوی خدا آیه ۵۲ سوره‌ی حج و خداوند خلیفه خود را حفظ کرده البته که او لایق‌ترین بوده‌است قبلاً این‌ها گفته شد و اما صفحه ۹۱ " انا فتحنا لک فتحاً مبینا پیروزی درخشانی به تو دادیم تا خداوند گناهان گذشته و آینده ات را ببخشد" پایان نقل قول پاسخ ذنب  غیر از گناه است و اما مواردی که از جانب قریش برای شما خطا محسوب می‌شد با این فتح شایان پوشیده شد از جانب آن‌ها صفحه ۵۱۱ خرمشاهی می‌گوید این‌جا مضاف و مضاف‌الیه حذف شده یعنی گناهان امت شما راما بخشیدیم در صفحه ۹۴ مرحوم دشتی دفاع جانانه ای از حضرت کرده در مقابل هذیان گویی های بعضی از مورخین که ما نیز صددرصد با آن موافقیم مثل" قاضی عیاض اندلسی در کتاب الشفاء فی تعریف حقوق المصطفی و از انس بن مالک پیامبر فرمود مرا بر دیگران چهار مزیت است" سخاوت شجاعت کثرت در جماع و کشتن" هر خردمندی حق دارد در صحت این روایت آن‌هم از انس بن مالک شک کند محمد هیچ‌گاه خودستایی نمی‌کرد و از کرم و شجاعت خود در قرآن هرگز سخن نگفته و راجع‌به خویشتن به جمله إنک لعلی خلقٍ عظیمٍ اکتفا کرده و با وجود این اگراین شخص به دهش و دلاوری خود ببالد قابل توجیه است ولی بالیدن به کثرت جماع و بی‌باکی در کشتن دیگران چندان موجب مباهات نیست و هرگز چنین مطالبی از زبان حضرت محمد بیرون نیامده است پایان نقل قول درصورتی‌که برحسب روایات مستند حضرت رسول جز یک‌بار شرکت در جنگ به دست خود کسی را نکشته است" علی دشتی پاورقی پایان نقل‌قول.

تفاوت قرآن و محمد(ص) در مکه و مدینه

شخصیت تازه محمد صفحه ۱۰۳ به بعد ایشون می‌خواهد عنوان کند  که پیامبر شخصیتش در مدینه و مکه متفاوت است.پاسخ خوب ببینید به قول کارل یونگ از اجله ی روان‌شناسان جهان می‌گوید که هر کس نتواند در محیط متفاوت با توانایی‌های متفاوت تصمیمات متفاوتی بگیرد او بیمار است و اورا به نزد من آورید تا او را درمان کنم و آیة الله طالقانی در تفسیر آیه های سوره آل عمران می فرماید پیامبر دو شخصیت داشت شخصیت خصوصی و شخصیت وحیانی  که دومی بر اولی غلبه داشت خوب مسلم بود که پیامبر در مکه مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گرفت خودش یارانش تا جایی‌که او و یار غارش ابوبکر شبانه مکه را رها کردند به سوی مدینه و کفار به‌دنبال آن‌ها برای کشتن آن‌ها و داستانش رو همه می‌دونن و بعد از این‌که مدینه اومدن تمام مهاجرین از ترس جانشان عده‌ای به مدینه و عده‌ای حتی به حبشه رفتند در حبشه هم درامان نبودند آن‌چنان که شنیده‌اید شنیده‌ایم و خوانده‌اید خوب پیامبر حالاکه به مدینه آمده کسانی که مسلمان شدند اموالشان در مکه مصادره می‌شد مورد ضرب شتم قرار می‌گرفت و حتی خانواده شون مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند حالا در مدینه قدرت گرفته‌اند توانا شده‌اند و مرتب نزد پیامبر می‌آمدند و از او اذن جهاد می خواستند پیامبر می‌گفت هنوز اجازه جهاد نداریم تا این‌که آیه أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا بجنگید و کارزار کنید با کسانی که به شما پیشتر از این ظلم کرده‌اند اجازه جهاد داده شد

         اصلا خود مرحوم دشتی مشمول این ایراد نابجای خویش است مواضع کاملا متفاوت او بر علیه احمد کسروی، پهلوی اول ودوم در مجلسین سنا وملی نطق های آتشین او علیه احمد کسروی و گروه پاک دینان در مراسم مکرر کتاب سوزی آنها و ...

جهش به سوی قدرت صفحه ۱۲۱ حمایت ها وهم سویی های مرحوم دشتی با پیامب اعظم

"آیات ۱تا ۵ سوره حجرات" به‌منزله اصول تشریفاتی است غالب کسانی که از پشت اتاق‌های تو ترا بانک می‌زنند راه‌ورسم ادب را نمی‌دانند ای محمد خدا از این کار خوشش نیامده ولی حمل بر بی‌شعوری آن‌ها می‌کند و حق هم با پیامبر است .... اشتباه کردم این سخن خداست اگر آن‌ها صبر می‌کردند تا تو از خانه درایی برای خود آن‌ها بهتر است "

زن در اسلام ص ۱۲۵ در حجةالوداع سال دهم هجری پیغمبر درباره زنان چنین توصیه کرد که آن‌ها اختیاری از خود ندارند و اسیر مردانند درباره‌ی آن‌ها نیکی کنید زن در جامعه عرب قبل‌از اسلام شخصیت و استقلالی نداشت جز مایملک مرد به‌شمار می‌رفت و هر گونه رفتاری با وی مجاز و متداول بود هر قدر هم اون رفتار از راه‌ورسم انسانیت به‌دور می‌بود زن مثل سایر ترکه میت به وارث او منتقل می‌شد وارث می‌توانست وی را به خود اختصاص داده بدون مهریه او را تصاحب کند و هرگاه بدین امر رضایت نمی‌داد او را در قید اسارت خود نگاه می‌داشت و اجازه ازدواج مجدد به وی نمی‌داد تا این‌که حق ارث خود را به مرد وارث ببخشد و نه آن‌قدر می‌ماند تا بمیرد و دارایی و ارث مرد مالک شود آیه ۱۸ سوره نساء برای نهی از این عمل غیرانسانی نازل شد ای گروه مؤمنان جایز نیست به اجبار و اکراه ارث زنان را از آن خود سازید یا آن‌ها را یا انها در بند اسارت خود نگه دارید تا قسمتی از مهریه خود را به شما واگذارند.با آنها نیک رفتار باشید" پایان نقل‌قول 

 زن در اسلام و پیامبر

زن و پیغمبر صفحه ۱۳۰ "محمد بشر است و بشر از نقطه ضعف خالی نیست. تمایل جنسی جزء غرایز آدمیست و بیش‌وکم هنگامی می‌تواند موضوع بحث قرار گیرد که تأثیری در افکار و یا کردار یک شخص نسبت‌به دیگران داشته باشد به عبارت روشن‌تر خصلت شخص هنگامی نکوهیده است که زیان‌بخش به حال اجتماع باشد، ورنه در زندگانی شخصی و خصوصی، خوبی یا بدی و نقطه قوت و ضعف نباید مورد بحث و ملاحظه قرار گیرد اگر فکر سقراط بر آتن نور می‌ریخت و از آتن به تمامی یونان و از یونان به جامعه‌ی انسانی اگر سقراط در زندگانی ای شخصی خود تمایل خاصی داشته باشد که بر دیگران زیانی وارد نکرده است نباید موضوع بحث قرار گیرد در هیتلر غریزه‌ی جنسی یا نبود، یا سرکش نبود، و از این حیث می‌توان او را پاکیزه گفت ولی درعوض افکار شومی داشت که دنیا را با خون و آتش افکند. 

حضرت رسول خود را بشری می‌خواند که بندگی خدا گردن نهاده و می‌خواهد خود را از پلیدی ِ ستایش اصنام نجات دهد تمایل او به زن و تعهد زوجات وی نه آسیبی به اصول دعوت او رسانید و نه زیانی به حقوق دیگران بر اعمال و افکار مردان بزرگ اجتماع از این زاویه باید نگریست و آن‌ها را از لحاظ مصلحت جامعه و خیر انسانیت قضاوت کرد" پایان نقل‌قول 

ص ۱۳۶" آیه ۳۷و۳۸ سوره احزاب درباره زن و زن فرزندخوانده‌اش زید زن خود را برای خود نگاه دار و پرهیزکار باش آیه پرمعنی و زیباست و صراحت قول و صداقت روح پیامبر را نشان می‌دهد صفحه ۱۳۷ هم از عمر و هم از عایشه روایت می‌کنند که آیه ۳۷ سوره احزاب دلیل بر صراحت و امانت و صداقت رسول اکرم است عایشه می‌گوید اگر بنا بود پیامبر چیزی را پنهان کند بایستی میل باطنی خود را به زینب در قرآن نیاورد و تخفی فی نفسک الله مبدیه" پایان نقل قول آقای سروش هم در زمان ما این رو گفته و اما مطلب دیگری که محمدحسین هیکل آورده و آن این است که می‌گه که "بعضی از ازدواج‌های پیامبر را باید حمل بر مصلحت و ایجاد پیوند خویشی کرد تا اسلام تقویت شود و علی و عثمان را به قول حسین هیکل ازهمین‌رو به دامادی خود برگزیده است و مشهور است که خالدبن‌ولید پس ازدواج پیامبر با خاله‌اش میمونه خواهرزن عباس بن عبدالمطلب و حمزه ابن عبدالمطلب در سال نهم هجری هنگام عمره القضاء اسلام آورد " پایان نقل قول نظر کمترین در رابطه با شخصیت امام علی علیه السلام و پیامبر شاید جسارتاً در عدم موفقیت‌های امام اول شیعیان شاید یک نمونه کوچیکش همین باشه که ایشان با پیامبر در همسر داری ملاحظات پیامبر را نداشت.

        خدا در قرآن صفحه ۱۴۲"نمی‌دانم این جمله حدیث است یا مضمونی از عهد عتیق که در قالب این عبارت عربی درآمده است خلق الإنسان على شاکلته یعنی خداوند انسان را به‌صورت خود آفریده است"پایان نقل قول من نیز این مطلب را در تورات صفحه‌ ۸ کتاب عهد عتیق و عهد جدید که

 

اثر ۶۵ پیامبر است در منزل دارم دیده ام در همین صفحه پایین‌تر از این عبارات ایشون  به تحریفات کتب عهد عتیق و عهد جدید پرداخته که ما وارد نمی‌شویم. نمونه‌اش این‌که مثلاً در ۶۵ اثر پیامبران که در منزل هست چهارتاش انجیل خوب می‌بینیم که این انجیل با انجیل  دیگر از نظر حجم و عبارت  سه چهارم است  اعتقاد من و ما این است که تمام کتب های آسمانی تحریف لفظی شده‌است. الا قرآن اونم بخاطر آیه حفظ و ذکر و اما تمام آیین پیامبران و کتب آسمانی تحریف معنوی شده‌است حتی قرآن یعنی مثلاً اگر تحریف معنوی نمی‌شد ما داعش، القاعده،شیعه،سنی، طالبان و قس علیهذا ......نداشتیم و این فرقه‌ها و مذاهب مختلف نبود. صص۱۴۶و۱۴۷ تکراری صنعت التفات و رقص ضمائر.

    خدا در قرآن صفحه ۱۵۰باز مسئله تکراری جبر و اختیار مطرح‌شده که باز می‌گوید چرا خداوند همه را خوب خلق نکرد؟ بارها گفته در قرآن که ما اگر می‌خواستیم جن و انس را به‌اجبار مسلمان کنیم چه فایده‌ای از این کار؟ ما خلق دیگری کرده‌ایم که به اختیارباشد.

ناسخ و منسوخ

اما مطلب دیگری که در همین صفحه است و اون این است گفته چرا خداوند بعضی آیات را ناسخ و منسوخ مگر خداوند خبر نداشته؟پایان نقل‌قول خوب برادر ارجمند می‌بایستی شرایط فراهم شود مثلاً در آیات تحریم  شراب خوب ببینید شرایط باید فراهم باشه ۸۵٪ اعراب اون زمان شراب مصرف می‌کردند خوب بار اول فرمود لا تقربوا الصلاة وأنتم سکاری  آنگاه که شراب خورده اید  به نماز نایستید که بیش از ۵۰٪ از افراد شراب خوردن را ترک  کردند بعدا فرمودند که اِثمُُ کبیر و این گناه بزرگ است از آن بپرهیزید و موندند ۱۰ یا ۱۲٪که ادامه می‌دادند اون‌جا فرمود که اگر کسی شراب خورد حد نازل شود. خوب یعنی خداوند خبر نداشته! و این آیات رو بعد آورده نه ببینید  باید شرایط فراهم بشود و در رابطه با ناسخ و منسوخ هم به‌همین شکل است که می‌بایستی شرایط فراهم شود باز در صفحه ۱۵۶ اون‌جا میاد سالنمای قمری و هجری رو مطرح کنه که ما هم برهمین عقیده هستیم که  سالنمای شمسی خیلی دقیق‌تر است و ماه‌های قمری برای احکام ثانویه است و فروع به اصول لطمه‌ای نمی زند مثلا در روزه ی ماه رمضان فردی ۵۰ ساله‌ تمام سال را برای روزه گرفتن تجربه می کند اصلا شاید برای بدن لازم‌ باشد که هم چله تابستان‌ و هم زمستان  را تجربه کند همچنین حج و قس علیهذا 

قصه ی غدیرخم 

جانشینی پیامبر صفحه ۱۵۹

درمورد جانشینی پیامبر در قصه غدیر ایشون شخصیت امام علی ع رو به‌خوبی و درستی تحلیل کرده‌اند شاید سوالی بود برایم  بمدت چهل سال که چرا؟ امام علی خلیفه بلافصل نشد و یا سوم هم انتخاب نشد بلکه چهارم شد تحلیل درستی از وضعیت اون زمان و تاریخ و آن‌چه که اتفاق افتاده درست تحلیل کرده اما حقیقت اتفاق نیفتاد مثلاً ایشون درمورد من کنت مولا فهذا علی مولا استناد کرده به این‌که اهل‌سنت می‌گویند که دوستی و محبت رو اعلان کرده حال آن‌که  مولوی می فرماید

       کیست مولا آنکه آزادت کند

           بند رقیت ز پایت واکند

 یا برکند رقیت یعنی بندگی و اینکه خداوند در آیه ی۶ سوره احزاب می فرمایدالنبی اولی بالمومنین من  انفسه اینجا به معنای دوست است و یا اولی به تصرف؟    

  کی میسر وی شود از عقل کل               

که نشاند حاجیان را بر سُبُل         

        تا بگوید که مسلمانان‌ مرا                       

هست حُبی با علی ِ مرتضی          

                  یا روا باشد که اصحاب ِ کِبار                   

             تهنیت گویند بر او چند بار         

               در چنان‌ گرمای ِ سوزانِ حجاز             

           دست بیعت با علی گیرند باز 

 و یا در رابطه با آیه الیوم أکملت لکم دینکم من امروز دین شما را تکمیل کردم بعد از سه مورد سفارش خداوند و تقریباً عتابی که خداوند با پیامبر کرد از این‌که پیامبر در سه جا اکراه داشت از این‌که جانشینی رو اعلام کند که خداوند  با پیامبر به عتاب سخن گفته است که اگر این کارو نکنی انگار در رسالت کاری نکرده ای البته ایشون نسبت‌به امام علی یک اپسیلون هم خدای‌نکرده جسارت نکرده و با احترام هر چه بهتر سخن گفته است اما یک کوتاهی جزئی مشاهده می‌شود و آن آینکه خبر الغدیر را خبر متواتر اعلام نکرده است و حال‌آنکه ما خبری متواتر تر از غدیر نداریم

بحارالانوار و ...

در صفحه ۱۷۸عبارات و روایات و احادیث سُست، مبهم و غیر صحیحی از کتاب بحارالانوار مجلسی آورده است که مورد قبول بنده و خیلی دیگر از دوستان هست چون موردقبول بنده هست از ذکر آن پرهیز می‌کنیم و اما  مطلبی  در دفاع از محمدباقر مجلسی  خود آقای مجلسی اعتراف به این ناهمگونی و سستی به این که حق با ناحق درهم آمیخته  معترف است. زیرا بعداز قریب به هزار سال بوسیله شاگردانش سینه به‌ سینه جمع آوری شده و فرصت تجرید و تحقیق و تایید فراهم نشده و این کار ناتمام را بعهده آیندگان نهاده در جلد یک  عربی صص ۳و۴ من اعتراف ایشون رو

خوانده ام که می‌گوید در جمع‌آوری بحارالانوار حکایت من حکایت کسی می‌ماند که شخصی یک صندوق از جواهرات و طلاهای گرانبها را با خود ازدست دزدان بدر برده  تا به اهلش بسپارد در بین راه این جعبه جواهرات از دستش می‌افتد، دزدان در تعقیب او هستند او مجبور می‌شود که جواهرات رو جمع کنه حالا با هول‌ و ولای که دارد این جواهرات و سنگ‌ریزه‌ها با کلوخ و چوب خشک با برگ درختان حتی تاجاییکه می‌گوید با قاذورات یعنی مدفوع شتر را جمع‌آوری کنه داخل صندوق و جعبه را از دست دزدان برهاند و به اهلش بسپارد بر آیندگان است که بیایند و این سره از ناسره را تشخیص بدهند

تا جایی که من اطلاع دارم اخیراََ یک روحانی در لبنان کل ۱۲۰جلد را در ۶جلد آورده و بقیه را مجعول نامیده فرد بزرگوار دیگری باز هم از لبنان در۳ جلد احادیث را که معتبر می دانسته آورده بقیه را ضُرِبُ علی الجدار  دانسته.

ازآوردن ۱۲۰ بیت اشعاری را که در رابطه با عناوین این گفتار در طول ۲۲ سال سروده ام نتوانستم که این ۴ بیت را نیاورم، و برای.حسن ختام با سروده ی لسان الغیب حافظ گفتار را به پایان می رسانم

  صالح و طالح متاع خویش نمایند                              تا که قبول افتد و که در نظر آید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۴۸
موسی الرضا امین زارعین

امام علی (ع) از زبان دشمن

       معاویه از دشمنان سرسخت امام می‌گوید افتخار می‌کنم با کسی جنگیدم که روزگار از زادن مثل او عقیم است کمترین شعری را سروده‌ام

روزگار از زادن مثلش عقیم

             درنیابد این سخن شخص لئیم

       حدود سی سال قبل خدمت حاج‌آقا علوی بودیم و ایشان این عبارت را که برای اطلاعیه رحلت آیت‌الله بروجردی نوشته بودند خواند و من گفتم ای کاش این عبارت را نمی‌گفتند عبارت دیگری به‌کار می‌بردند ایشان برآشفت که چرا؟ گفتم این عبارت مخصوص امام علی است برای امام علی علیه السلام می‌ماند و ایشان پذیرفتند و بعد از رحلت ایشان دیدم برای خودش به‌کار برده‌اند کاش عبارت دیگری به‌کار می بردند مثلاً بخیل، عنین و... و..به‌کار می بردند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۴ ، ۲۲:۵۹
موسی الرضا امین زارعین

       در سال پنجاه و هشت که قریب به یک‌سال برای ادامه مداوا به انگلیس رفته بودم کتاب و لوازم برای تنهایی‌ام با خود برده بودم.

 

       از جمله نهج‌البلاغه امام علی ع اثبات وجود خدا در اصول ترمودینامیک مرحوم مهندس بازرگان و قرآن صوتی شادروان عبدالباسط که جملگی را دوازده جلد بود به کتاب‌خانه عمومی بیمارستان شهر اوزبری در یکصد مایلی شمال لندن تقدیم نمودم.توفیق حاصل شد که نهج‌البلاغه را برای همیشه یک‌بار کامل بخوانم در بیمارستان سخنرانی زیادی داشتم برای هفت‌صد توانخواهی که از سراسر جهان به آن‌جا آمده بودند و دو سخنرانی رسمی هم یکی در جمع مسیحیان یکی در جمع مسلمانان پاکستان اکثراً اهل سنت بود در جمع توانخواهان قطع نخاع گاهی می‌گفتند که این سخنان از کیست؟ می‌گفتم هذا کلام علی در پاسخ آنان که خیلی از مسلمانان نهج‌البلاغه را دوست می‌داشتند در نوبت بودند که بخوانند و از جمله پزشکان پرستاران و توان خواهان من یک شب با خود اندیشیدم که اگر بتوانم خطبه شقشقیه را بکنم که این آقایون نبینند شب تا صبح علی‌الطلوع دو بار گشتم و نیافتم گفتم امین شاید این اجتهاد درمقابل نص است و دست‌نخورده باید بماند و دست نخورده به کتابخانه بیمارستان استوک مندویل تقدیم کردم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۳۹
موسی الرضا امین زارعین

برای درک حقیقت باید خالی‌الذهن بود 

 

سی سال پیش برای اولین‌بار مثنوی گفته بودم در شأن امام علی علیه السلام که مطلعش این بود

لیتنی کنت به کوفه فی العراق 

جان فدا می‌کردمی با اشتیاق

 کاشکی در آستانت بودمی

 زین شعف سر بر فلک می سودمی

 

       اون موقع من لیسانس فلسفه داشتم مهمان عزیزی داشتیم که دکترای فقه و حقوق داشت خونمون اومده بود من دفتر شعر و جلو مهمون آوردم بهشون نشون دادم و ایشان مطالعه می‌کرد و می گفت نمی‌دونستم که مولوی این‌جور اشعار زیبا و سروده‌های راجع‌ به امام علی (ع) داره من هی آرام‌آرام می‌گفتم که اینا رو من سروده ام خب چون خالی‌الذهن نبود هی باز برمی‌گشت می‌گفت مولوی گفتم اینا سروده های منه بعدازظهر همان روز در دفترم شعری از حافظ رو تمرین خط کرده بودم نوشته بودم بعد برای ایشون باز کردم باز ایشون شروع کرد به ایراد گرفتن یعنی فکر می‌کرد که این شعر مال منه من هی آروم می‌گفتم بابا این شعر مال حافظ هم صبح هم بعدازظهر خالی‌الذهن نبود برای دریافت حقیقت می‌بایستی خالی‌الذهن باشیم و این کار بسی دشوار و مشکل است که انسان خالی‌الذهن باشه 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۳
موسی الرضا امین زارعین

 

پیمبر کربلا دخترِ شیرِ خدا

شان ِ نزول ِ آیهء شریفهء هل آتی#

خطبهء غرای او در شب و شام ِ سیاه 

زنده و جاوید شد نهضت ِ کرب و بلا 

........

 

دُختِ علی، شیرزن کربلا

کرده جنایات عدو، بَرمَلا 

مثل پدر زادهء خیرُالنساء 

هَمرَه و همدوش شَهِ هل اَتی #

خطبهء غَراش به شامِ دَغا

زنده کند صوتِ علی لافتی 

لرزه بینداخت به کاخ ِ جفا

دُخت ِ بتول و شرف ِ اُوصیاء

گر نَبُدی کرب و بلا با حسین 

مَحو شدی خیبر و بَدر و حُنین 

زنده شدی دین همه انبیاء

چون که شدی مثل علی مرتضی

کاش"امین" همسفری هم‌صدا 

داشت درین خِطِهء خوف و خطا 

 

#سوره مبارکه انسان 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۳۲
موسی الرضا امین زارعین

رخصتی خواهانم وعشق و کلام
تا که بر سیمای این جمع عظام
برکشم فریادی از قلبم تمام
برعلی عشق است وبر اینان سلام
.....
اهل معنا اهل دانش بامرام
اهل علم و اهل عرفان هم به کام
هر که را تزئین نماید این صفات
عالِمی و مؤمنی دارد تمام
........
خادم و دایی کریمی، استوار
شبه مالک با ریا و پایِ کار
اهل فرهنگ و هنر شرمنده شد
از دغل‌کاری مشتی پاچه خوار
.......
نه علی باشد نه پروین این ضعیف 
گفته‌هایش سربه‌سر سُست و سَخیف
جای خادم جای تختی، پوریا
مردکی لومپن نشسته نی عَفیف

......

خادم و دایی کریمی، باقری 

در مصاف حق و باطل یاوری

ایستاده در کنار مردمان 

جان فشانیهایشان ناباوری 

.......

ما به تختی و به خادم فربه ایم

هم به یزدانی موحد غره ایم

دایی و عادل کریم باقری 

با چنین نام آوران فرخنده ایم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

سال نود و یک بود که مشرف شدم به زیارت سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) همچنین نامه دیدار با آیت‌الله سیستانی را هم از داماد ایشان و آیت الله شهرستان دریافته بودم به‌جهت معلول نمونه و مقالاتم هنگام رفتن با آیت‌الله علوی دیدار کوتاهی داشتم و به ایشان اظهار داشتم که فرمایشی با آیت‌الله سیستانی ندارید و حال‌آنکه می‌بایست برعکس از ایشان در مورد خواسته‌هایم درمورد سفارشاتی در مورد گسترش و اهداف جامعه معلولین و همچنین خودم داشته باشم بر اثر خامی و جوانی عکس قضیه رو ابراز داشتم و ایشان از سر تواضع فرمودند اگر شما فرمایشی دارید و من باز هم نکته اصلی را نگرفتم که در رابطه با مداوای خودم و یا دیگر موارد از ایشان بخواهیم که سفارشی داشته باشند از اشتباهاتم بود که جبران‌ناپذیر و بار دیگر شاید هم‌چین موقعیتی برایم پیش نیاید.در ضمن علاوه بر همه اماکن بر مزار امیرکبیر نیز حمد و سوره ای خوانوم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۴۵
موسی الرضا امین زارعین

"کاش می‌شد، بدهم یک گل یاس"1
به جوانِ تنگ‌دستِ آس‌وپاس
یا که یک لقمه ی، نانی به فقیر
او که در چَنبره‌ی، جَبر اسیر
گُشنگیِ مغز از تن بدتر است
فقر فکری از همه غَم ها سَر است!
چون تنت،با لقمه‌ای نان گشت سیر
فقر مغزی می‌شود، دُژخیمِ پیر
حاکمان جور، این حیلت کنند
دین حق را، عاری از سیرت کنند
فقر و قحطی و بلاها، از خداست!
زلزله طوفان و سیل، اعمال ماست
پیش می‌آید به ذهنم این سؤال؟
فقر مردم را، شما مال‌ومنال!
این‌که شد یک بام، در آن دو هوا
گفته حق است، یا نفس شما؟
این‌چنین قولی، خدا کی گفته است؟
این سخن‌ها از شما، ناپخته است
حاکمِ فاسد، بگوید اختیار
جعلی است و، این ندارد اِعتبار
بنده‌ای هستیم، در بندِ خدا
هر چه آید از خدا، گو مَرحَبا
تخم لقی، در دهانِ مسلمین
از معاویه شنیدستی، چُنین
لیک می‌گوید علیِ مرتضی
بهترین نایب، میان انبیا
جبری و قهری نباشد، حکمِ حَق
او که بر پیغمبران، برده سَبَق
حدفاصل درمیانِ ظلم و داد
آخرین حکمی که پیغمبر بداد
گرکه فعل آدمی، جبری بُدی
آتش دوزخ کِرا، روشن شُدی
چونکه در فعلی، نباشد اختیار
جنت و دوزخ، ندارد اعتبار
کی پذیرد جبر را، عقلِ سَلیم
گفته‌های اَشعری، سُست و سَقیم
هیچ زهری تلختر از جبر نیست
آدمی را چاره ای جز قهر نیست
حاکمان ترویجِ جبرِ دین کنند
چون بقایِ خویش در آن می تَنَند
مردمانی این‌چنین سُست و زبون
مستحقِ غوطه در دریای خون
ملتی را که شود قائل به جبر
چون نمرده بایدش بردی به قبر
با چنین فکری مغول حاکم شود
گوئیا امر خدا هم این بود
گوئیا ویروس افلیجی زدند2
مردمان هر ظلم را مایل شدند
مردمان با بال بسته در قَفَس
بالها بشکسته، کی‌خواهند عَسَس؟
نی‌توان و نی اجازه و نه میل!
احتیاجی نیست بر سرباز و خیل
بال و دربِ بسته را، بازش کنیم
بالِ زخمی کشته، تیمارش کنیم
لیک گر میلی نباشد فاتحه است
علت اصلی همین و فاجعه است
چارمی بدتر از آن سه دیگر است
چون علاج میل در مغز و سر است!
مردم آزاد چون پروانه‌ای
بر فراز آسمان و لانه‌ای
می‌رود هر جا که میلش مایل است
بر فراز قصر و لشکر حایل است
گر شوی در دام جبری ها اسیر
بره ای باشی به دامِ ببر و شیر
گر شوی مایل، و قایل باختیار
همچو شیری برده از ظالم دِمار
مرگِ با عزت زِ رویِ اختیار
صد شرف دارد به حجِ بیشمار
ملتِ مغلوبِ چنگیزِ مُغول
تا به دهلی رفت با ساز و دُهل
جبر را از فکر و ذهن خود بشوی
اختیاری شو و از جبری مگوی
لکن این تصمیم پیل‌افکن بوَد
اختیاری مردِ شیر اوژن شَوَد
مرگ بر این مردمان اَحلی عَسل3
در خریت می شوندضرب‌المَثل
جبری و قهری نباشد ای"امین"
چونکه حق فرموده لا اِکراهُ دین4
اینکه کَرَمّنا شُدَستی آدمی
نیم نمرود و نیم موسایِ نبی
عاملِ اصلیِ ضعفِ مسلمین
اعتقادِ جبر دانندی "امین"5
1-سهراب نقل به معنا
2-شهید مطهری
3-دکتر شریعتی
4-قرآن کریم
5-امین زارعین و......


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۱
موسی الرضا امین زارعین

‌بسمه تعالی 

 ‌‌‌"گفتارهایی در باره امام حسین (ع) ونهضت حسینی از سوی فیلسوفان وعارفان "

حادثه ی مهم کربلا اتفاق بسیار نادر وبزرگی در طول تاریخ بشریت بوده است تاآنجاکه مورخین ،متفکرین ،سیاستمداران ،نویسندگان ،عرفا ،فیلسوفان ومتکلمین وسایر قشرهای اجتماعی در طول قرنها در باره اش سخن رانده اند .

فیلسوفان وعارفان نیزهریک از این واقعه ی مهم روایت وبرداشتی داشته اند که در این مجال اندک در حد مختصر تلاش خواهم‌کرد تا به برخی از آنها بپردازم .

 

ملاصدرا مرگ را نقطه ی جدایی نفس از بدن‌میداندکه بوسیله ی آن، نفس به ملکوت آسمان می پیوندد .

صدرالمتالهین معتقد است نفس، جسمانیت الحدوث وروحانیت البقاء است وبراساس اصل "حرکت جوهری "که بنظر میرسد مهمترین دستآورد فلسفی اوست برآن است که اثبات نماید کل مخلوقات وانسانها وموجودات عالم از جمله نفوس بشری براساس حرکت جوهری بسوی کمال مطلق در حال صیرورت وشدن هستند . براین اساس ملاصدرا مرگ را نقطه غایی جوهرانسان دانسته که به تعبیر او در آن صورت، انسان به فعلیت واستقلال ذاتی خوددست یافته و در نتیجه تعلق نفس عقلانی از بدن جسمانی خاتمه می یابد.

از منظر ملاصدرا روح ونفس انسان براساس حرکت جوهری از نطفه وجنینی که در شکم مادر است بوجود آمده وهمپای رشد جسمانی انسان در طول زندگیِ قبل وبعد از تولد ، رشد نفسانی هم ادامه میابد تا به مرحله ای میرسد که روح ونفس ِ انسان بزرگتر از جسم او گشته وجسم گنجایش وتحمل روح بزرگ شده را ندارد در نتیجه مرگ انسان یا مفارقت روح از بدن اتفاق می افتد .

ازمنظر ملاصدرا آمادگی برای مرگ وبویژه شهادت از نشانه های عظمت وبزرگی روح انسانهای خاص است .این مطلب را ایشان علاوه بر رساله "کسر اصنام الجاهلیه " در کتاب " الشواهد الربوبیّه فی المناهج السلوکیه " ورساله ی "المظاهرالالهیه " نیز مطرح کرده است .

ملاصدرا از جمله فیلسوفان اسلامی است که مانند سهروردی به احادیث معصومین (ع) توجه خاص داشته واز آنها نیز الهام میگرفته است .از جمله در بحث مرگ وشهادت در رساله ی "المظاهر الالهیه ص۶۷ بیان میدارد که یکی از دلائل حیات نفس پس از مرگ آن است که خاندان رسول خدا ( ص )نیز عقیده ی حیاتِ نفس پس از مرگ را قبول دارند .

اودر همین رساله ص ۶۶، بیان میدارد که با از بین رفتن جسم کار نفسِ انسان اصلاح میشود. او معتقد است که اهل بیت پیامبر( ص )بخاطر اینکه به مرگ باور داشته اندومرگ را پایان زندگی نمی دانسته اند از مرگ استقبال کرده و بعبارتی "مرگ دوست "بوده اند .او مرگ دوستی را از نشانه های علو وکمال انسان دانسته واز نشانه های عاشقان و دوستداران خداوند میشمارد، که تاثیرات فراوانی در زندگی انسان دارد از جمله بی توجهی بدنیا وآماده بودن برای جهاد در راه خدا و.......از ثمرات آن است .

صدر المتالهین امور جهان را در معرض زوال ونابودی میداند ومرگ یا شهادت را بهترین پاداش برای رفتن انسان به جهان آخرت میشمارد .(الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه ترجمه وتفسیر جواد مصلح چاپ سروش ۱۳۸۴ص ۵۰۲ و۵۰۳).

 

در رساله ی " سه اصل" که تنها کتاب ملاصدرا به زبان فارسی است، او معتقد است که شهادت سه امام اول شیعیان (ع) در نتیجه ی مکرو نفاق وقدرت طلبی و بیداد وستم، توسط افراد غیر مهذب وعابدان بدون عمل صورت گرفته است .

ومیگوید امام علی مرتضی (ع )نه به ضرب شمشیرابن ملجم بر زمین افتاد، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری وسرکه نفاق عمرو عاص شربت شهادت نوشید وامام حسین ع نیز نه با خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن، بلکه با معجون پر سمِّ ،مکر وافسونِ اهل نفاق، خونش با خاک کربلا آمیخته شد که" قُتل الحسین فی یوم السقیفه"

وهمچنین پاره ی جگر امام حسن مجتبی (ع) را کید وغدر نهانی معاویه به خاک مهنت ریخت .

ملاصدرا ریشه ی شهادت آن امامان رابه حوادث آغازین سال پس از رحلت پیامبر (ص)مرتبط میداند زیرا این حوادث باعث پنهان شدن حقیقت شد .

علیرغم فشار وسانسور وخفقان وتلاش برای تضعیف ائمه (ع) برخلاف اراده ی ستمگران، نه تنها ائمه منزوی نشدند که هر روز در جامعه درخشیدند وقاتلین آنها رسوا شدند .(رساله سه اصل ص۱۱۱)

اوقاتلین ائمه را ظاهر گرایان ومدعیانِ اهل ظاهر میداند ودر مکتب فلسفی خود همواره با اندیشه وانحراف ظاهرگرایان جنگیده است 

ملاصدرا در رساله ی سه اصل علاوه بر ظاهرگرایان ،متشبهان به علم وتقوی وصوفیان را نیز نقد میکند .

اوبراین باور است که آنچه بر سایر ائمه نیز رفته است از ظلم وعداوت ،همه را به زور وستم اعداء ومکر و تلبیس ارباب زرق وریا صورت گرفته است .

اوبراین باور بود که وجود همه ی موجودات وهمچنین انسانها بر اساس حرکت جوهری دائما درسیلان وحرکت بوده و انسان پیوسته در معرض تحولات درونی وحرکت از جسمانیت بسوی تجرد است وبه مرحله ای میرسدکه جامع همه معارف الهی ودربرگیرنده همه ی کمالات وفضائل میشود عروج انسان به این مرحله راملاصدرا مصداق انسان کامل میداندوشخص نبّی یا امام را انسان کامل معرفی میکند .

ملاصدرا درکتب مختلف خودمانند اسفار،شرح اصول کافی ،مفاتیح الغیب و....مساله امامت وابعاد آنرا مطرح کرده است .

از دیگر فیلسوفانی که به مساله شهادت امام حسین (ع ) ویارانش وحادثه ی کربلا پرداخته است هانری کُربن فیلسوف بزرگ فرانسوی ورئیس دپارتمان شیعه شناسی در دانشگاه سوربن فرانسه است .هانری کربن در کتاب چشم اندازهای معنوی وعرفانی اسلام ایرانی جلدچهارم بخش دوم ص۱۶۴ که توسط فیلسوف برجسته وگرانسنگِ معاصر، دکتر اِن شاالله رحمتی، ترجمه وشرح شده است با ذکر حکایت معروفی ازدفتر ششم مثنوی معنوی ابیات ۷۹۳ الی ۸۰۵ که ناظر بر عزاداری برای حضرت سیدالشهداست پیام مهمی برای پیروان امام حسین (ع) مطرح میکند . بر طبق آن حکایت ،شاعری (به احتمال قوی خود مولانا )در ایام عاشورا در حلب سوریه، شاهد عزاداری شیعیان است که ابیات زیر را خطاب به آنها وشیعیان می سراید: 

 

روز عاشورا همه اهل حلب 

باب انطاکیه اندر تا به شب

 گرد آید مرد وزن جمعی عظیم 

ماتم آن خاندان دارد مقیم 

ناله ونوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا 

بشمرند آن ظلم ها وامتحان 

کز یزید وشمر دید آن خاندان

 

واما شاعر (مولانا)که از راه میرسد واز علت آن میپرسد پاسخ میدهند که این واقعه قرنها پیش در روز عاشورا ودر سرزمین کربلا اتفاق افتاده ،برای مولانا‌ وهرکسی دیگر که نگاه تاریخی صرف به این واقعه دارد پذیرفتنی نیست که که این ماتم برای این همه مدت همچنان داغ وجانسوز باشد. با نگاه تاریخی صرف نمی توان این سخن پیامبر (ص) که فرمود : "ان لِقتل الحسین حراره فی القلوب لا تّبرد ابدا "شهادت حسین (ع) را داغی است بر دلها که هرگز سرد نمی شود ! دریافت کرد

عموما داغ از دست دادن هر عزیزی نخستین بار که شنیده میشود سخت است ولی به مرور زمان به سردی میگراید .آن عزاداری شیعیان برای کسیکه نخستین بار شاهد آن است واز منظر تاریخی صرف به آن می نگرد چنان است که گویی آنان برای اولین بار، که هرچند دیر هنگام از آن اطلاع یافته اند خطاب شاعر به اهل حلب از همین جاست .

گفت آری ،لیک کو دُور یزید ؟

کی بُد است این غم چه دیر اینجا رسید؟

چشم کوران آن خسارت را بدید 

گوش کران آن حکایت را شنید 

خفته بودستید تا اکنون شما؟

که کنون جامه دریدید از عزا؟

 

کربن میگوید این ابیات مولانا را باید از باب تجاهل العارف در نظر گرفت .این سخنان‌نهیبی است به کسانی که عزای امام حسین ( ع) را به رسم عادت ویا در سطحی بالاتر در مقام عمل به آداب ومناسک انجام میدهند. اما بقول کربن از آنچه او به سرّ مناسکی یا همان اسرار عبادت تعبیر میکنند غافلند.!

 کربن برآن است که مواجهه ی حقیقی با واقعه های چون واقعه ی عاشورا باید از نوع مواجهه ی بیداران باشد نه مواجهه ی خفته گان !

پس اگر عزاوگریستن به معنای صرفِ زاری برای از دست دادن عزیزی باشد خود این خفته گان سزاوار آنند .

خفته بودستید تا اکنون شما 

که کنون جامه دریدید از عزا ؟

پس عزا برخود کنید ای خفته گان 

زانکه بد مرگی است این خواب گران. 

عزاداری شایسته، برای سید الشهدا خود مصداقی از یاسِ متوکلانه است که ویژگی بارز ذهن وضمیر شیعی است 

وکربن منادی سویه ی دیگر ماجرای رهایی امام ویارانش از "غربت غربی " دنیای ما ودر عین حال حضور ابدی آن واقعه در جانهای مستعد است.

 مولانا درباره ی همین سویه نوید بخش واقعه ی کربلا می سراید :

روحِ سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم وچون خائیم دست؟

چونکه ایشان خسرو دین بوده اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند      

نقل است که در روز عاشورا امام‌حسین ع مشتی از خون خویش را برگرفت وبه آسمان پرتاب کردولی قطره ای از آن به زمین نیامد !!

میتوان این را رمزی دانست برای بیان این حقیقت که حادثه ی عاشورا رخدادی پایان یافته نیست، بلکه کربن با استناد به اعتقاد شیعیان که معتقدند خون امام حسین (ع) باید میان زمین وآسمان بماند زیرا ریخته شدن آن بر زمین به معنای پایان جهان خواهد بود ! معتقد است از این باورشیعیان بایستی فیلسوفان بیاموزند که معنای ژرف آن این است که امور قدسی باید (میان زمین وآسمان) محقق شده ،وجای داشته باشد، تا بتواند از وسوسه های تجسدگرایانه ی اراده ی معطوف به قدرت در امان باشد (کربن ۱۳۹۲ ص ۲۰۰)

کربن بر این باور است که همه ی این امور به فراتاریخ وقدسیت آراسته اند وباید مواجهه ی انفسی با آنها داشت .مواجهه ای که به رموز فتوت وحماسه ی قهرمانی وپهلوانی وعرفانی در امام ویارانش منتهی میگردد.

از این حکایت ژرف بگذریم دیدگاه عرفا عموما در مورد امام حسین (ع )معطوف به عشق الهی اوست .

عرفا از بین دومقوله ی عقل وعشق ،عقل را تخفیف داده اند وهمه چیز را در عشق خلاصه میکنند همانطوریکه حافظ میفرماید :

رهرو منزل عشقیم وز سرحد عدم 

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم .

عرفا جوهره انسان را از روح الهی میدانندوبر این باورند که این روح از اصل خویش دور افتاده است وهر آن تمنای بازگشت وپیوستن به اصل خودیعنی خدا را دارد .

لذا امام حسین (ع )را مشتاق زیارت ربّ العالمین می دانند وموضوع شهادت ایشان را نیز در همین راستا تحلیل میکنند .همانطوری که مولوی میسراید :

بشنو از نی چون حکایت میکند

وز جدایی ها شکایت میکند 

کز نیستان تا مرا ببریده اند 

از نفیرم مرد وزن نالیده اند 

و......

عشق امری شهودی وحضوری و(sobjective) است واغلب عرفا به ریاضت نفس وعزلت گزینی ودرون گرایی ودوری از جامعه معروف بوده اند وشهودات آنها امری شخصی بوده وهیچگاه امکان بین الاذهانی بودن را نداشته، وکسی از یافته های آنها در باره مسائل مختلف جز خودشان خبر ندارد .

اکثر عرفا حرکت امام حسین (ع) را نوعی سلوک عرفانی میدانند مانند عمان سامانی ۱۳۲۲ق که در کتاب گنجینه ی اسرار، امام حسین( ع) را قطب عرفان ومرشد سالکان میدانسته است .

ونیزمیرزاحسن خان اصفهانی ملقب به صفی علیشاه ۱۳۱۶ق در کتاب " زبده الاسرار" که در باره شهادت امام حسین (ع )نوشته شده است براساس همان دیدگاهِ عاشق محوری، قتلگاه امام را صحنه ی جدال عقل وعشق و شهادت امام را جلوه ای عاشقانه توصیف کرده است .

 

ِاشکالی که میتوان به تفسیر عرفانی عرفا از حرکت امام حسین وارد کرد این است که عُرفا امام وحرکتش را تک بعدی وتک ساحتی وفردی تحلیل میکنند ومعتقدند:

" امام در راه خدا خود را قربانی کرد"

وآن را منقطع از جامعه ومسائل سیاسی واجتماعی و... تحلیل وارزیابی میکنند که با واقعیت های نهضت امام حسین (ع) ومشگلات جهان اسلام در آن عصر ومسئولیت امامت ایشان در برابر امت اسلام سازگاری ندارد .

آنها به مقدمات اجتماعی ،سیاسی،فرهنگی واعتقادی حرکت امام کاری ندارند .!

اینکه چرا امام از مدینه که وطنش بوده خارج شده؟ وچرا همراه زن وفرزندان وخانواده ی خویش سفری سخت وجان فرسا در بیابانهای حجاز وعراق را در پیش گرفت را عرفا به علاقه وتولای امام برای بازگشت به حقیقت الهی خود قلمداد کرده اند لذا این تحلیل عرفا از نهضت امام حسین تک بعدی ،ناقص ونارساست .

 

واما ذکر دیدگاههای مختلف در مورد علت مهاجرت امام وشروع نهضت حسینی بخش پایانی این نوشتارخالی ازلطف و تامل وتفکروتعقل نخواهد بود .

-مرحوم صالحی نجف آبادی با نگارش کتاب شهید جاویدنشر مولف در سال۱۳۵۱ودرصفحات ۴۱ و۳۱۷هدف امام حسین( ع) از هجرت وقیام را بطور مشخص پاسخ به دعوت کوفیان و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی معرفی کرده است که در عصر خود مخالفتها و موافقتهایی را در پی داشت .

-استاد مطهری حرکت امام حسین (ع) را چند ماهیتی دانسته (مجموعه آثارشهید مطهری ۱۷،حماسه ی حسینی ،صدرا ۱۳۷۸ص۱۴۰)وضمن رد دیدگاه صالحی نجف آبادی ، بعد امر به معروف ونهی از منکر آن را قویتر از سایر ابعاد میداند .وبا اشاره به خطبه امام : انُی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما بل انی خرجت لطلب الاصلاح فی امتِ جدی ،ان آمُر باالمعروف وانهی عن المنکر.

 مطهری کار امام‌را پدیده ای چند ماهیتی دانسته است مثلایک نهضت میتواند ماهیت عکس العملی داشته باشد ویا ماهیت آغاز گری ویا پاسخ منفی به بیعت با یزید وپاسخ مثبت به دعوت مردم کوفه،داعی قیام به وظیفه ویا وظیفه ی امر به معروف ونهی از منکر .که احتمال قوی همه ی اینها در نهضت حسینی وجود داشته است .

 

-دیدگاه دیگر تحلیلی شبه مارکسیستی از ناحیه ی معتقدان به جبر تاریخ است کسانی که تحت تاثیر مکاتب مارکسیستی وماتریالیسم تاریخی وتاریخ زدگی هستندمعتقدند برای قیام توده ها براساس اصول دیالکتیک بایستی تضادها را دامن زدوبر روی ادامه نارضایتی وشکاف اجتماعی کار کرد. ونارضایتی وشکاف اجتماعی وطبقاتی که در دوره ی معاویه رشد کرده بود در دوره ی یزید به نقطه ی انفجاررسیده بودوامام حسین خواست از رشد تضادهای درونی استفاده کند وبعنوان آنتی تز در درون جامعه ی اسلامی تضاد بوجود آوردوبا خون خود حکومت امویان را تضعیف ونابود کند !!

 این دیدگاه که براساس جبر وماتریالیسم تاریخی شکل گرفته اساسا در مکتب اسلام مردود است زیرا در اسلام انسان موجودی انتخاب گر هست که تاریخ را اومیسازد نه اینکه جبر تاریخی سرنوشت اورا رقم بزند .

-ابن خلدون تونسی در کتاب "المقدمه"(فصل یازده هم تا فصل بیست وسوم صفحات ۱۴۷،۱۱۳و،۱۹۵،۲۱۶ انتشارات استقلال۱۴۰۱تهران مینویسد :

عصبیت عربی از صفات قبائل عرب قبل از اسلام بودبا ظهور اسلام وپیام وحی ،عصبیتها فروکش کرده وفضیلتهای اسلامی روی کار آمده بود.پس از انقطاع وحی اما ،آن رخدادهای مهیبی که پس از انقطاع وحی رخ داد دوباره همان خلق وخوی جاهلی به جامعه ی عربی برگشته و حاکم شده است .

ابن خلدون یزید را سمبل خلق وخوی جاهلی عرب ودر صدد انتقام از پیامبر و فرزندان ونوادگان او، بخاطر انتقام کشته شدن نیاکانش در جنگ بدر واحد و....معرفی کرده است وبرای این نگاه خود شعری منسوب به یزید را مثال میزند که یزید میگوید :

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

 

دلیل دیگر ابن خلدون برکینه ورزی وانتقامجویی یزید ، مخالفت ونهی کردن ابن عباس ،ابن زبیر،ابن عمر،ابن حنیفه ودیگران که امام را ازاقدام به خروج از مدینه منع مینمودند بوده است .

 

البته نظریه ی دیگری نیز وجود دارد که مکمل همین دیدگاه ابن خلدون است وآن این است که وقتی حاکم مدینه مامور شد از امام برای حکومت یزید بیعت بگیرد امام مجبور به هجرت وکوچ از موطن خود شد زیرا خود وخانواده اش در مدینه امنیت جانی نداشتند. لذا امام عزم سفر مکه وزیارت خانه خدا را کرد. در آنجا هم مطلع شدمزدوران یزید در صددقتل ایشان در خانه خدا هستند شهر وخانه ای که خداوند در قرآن آنرا با صفت "هذا بلد الامین " ،شهر امن معرفی کرده است .حال‌،اما قرار بود با ریخته شدن خون حسین (ع)حرمتش از بین برود .

امام برای اینکه حرمت مکه وخانه ی خدا محفوظ بماند زیارت حج را نیمه کاره رها کرد ومجبور به هجرت شد .

 والبته در این هنگام دعوتهای زیادی از مردم کوفه ی عراق داشت لذا امام بطرف عراق وکوفه حرکت کرد.

امام در موقع خداحافظی در مدینه به محمد بن حنفیه ضمن وصیت گفت: من برای امر به معروف ونهی از منکر میروم وفرمود :فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن ردّ علیّ هذا ،اصبرحتّی یحکم الله بینی وبین القوم بالحق.

محمد بن حنفیه می پرسد چرا از مدینه خارج میشوی میفرمایدمن با رضایت خودم نمی روم اینها قصد جان مرا کرده اند( وانی اقصد مکه اِن کانت فی امن اقمت بها دائما ).

من به مکه میروم اگر آنجا امنیت داشتم همیشه میمانم .

پس از دعوت کوفیان امام پیشاپیش سفیرفرستاد که از اوضاع کوفه وعراق ومیزان پایبندی مردم به نامه ها ودعوتهایشان مطلع گرددوالبته امام‌خیلی زود به بی وفایی وعهد شکنی کوفیان پی بردولی در آن هنگام در محاصره سپاه ابن زیاد ویزید بود وفرصت تصمیمات دیگری فراهم نبود .

در تاریخ طبری (ج ۴ بیروت ۱۴۱۸ه ق ص۶۰۴)آمده است که امام‌خطاب به جمعیت وسپاه یزید که بیشتر آنها از مردم کوفه وجزو دعوت کنندگان امام بودندفرمودند اگر شما از نامه ها وتقاضاهایتان برای آمدن من برگشته اید وپشیمان شده اید من روی برمیگردانم ومنصرف میشوم .

امام جلوی سپاه یزید در روز عاشورا نیز سخنرانی کرد وگفت شما این همه نامه نوشتید ودعوتم کردید .

(وان کنتم لمقدمی کارهین فدعونی انصرف عنکم الی مامن من الارض .)اگر از آمدن من پشیمان وناراحت هستید رهایم کنید بروم بجای امنی در این زمین خداوند، والبته هر جا بروم امر بمعروف میکنم‌.

لذا میتوان گفت امام برای حکومت کردن وبدست آوردن حکومت ویا جنگیدن نرفته بود اگر غیر از این بودچرا زنان وکودکان خردسال را با خود همراه کرده بود؟ در نتیجه این احتمال که امام وخانواده اش امنیت نداشته اند واز روی ناچاری مجبور به هجرت شده اند نیز جزو احتمالات مهم است .

در پایان شعری که ملاصدرا در پایان رساله ی سه اصل درباره ی امام حسین (ع)آورده است بعنوان حسن ختام تقدیم میدارم.

آنان‌که ره دوست گزیدند همه 

در کوی شهادت آرمیدند همه 

در معرکه دو کَون فتح از عشق است

با آنکه سپاه او شهیدند همه !

 

با عرض تسلیتِ شهادت امام حسین (ع )ویاران با وفایش که درس حماسه ی قهرمانی،پهلوانی ،وعرفانی به بشریت در طول تاریخ داده اند کلام را به پایان میبرم .

با احترام 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی 🌺🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۵۴
موسی الرضا امین زارعین

حکومت عدل علی* 

 

🔶 *داستان آموزنده و واقع

*یعقوب لیث صفاری؛*

*شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ،*

*غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.*

*پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، داد خواهی نیافتیم .*

*اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخاست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛*

*در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :*

*یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛*

 

*سلطان گفت : چه میگویی؟*

*من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟*

 

*آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد .*

*سلطان گفت : اکنون کجاست؟* 

*مرد گفت: شاید رفته باشد .*

*شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :*

*هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش، حتی اگر در نماز باشم .*

 

*شب بعد ؛*

*باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .*

 

*یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛*

*دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .*

*پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست؛*

*پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،*

 

*آنگاه صاحب خانه را گفت: قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام.*

*صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟*

*شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .!*

*مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛*

 

*سلطان در جواب گفت:*

*آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد؛ مگر یکی از " فرزندانم"*

*پس گفتم چراغ را خاموش کن تا "محبت پدری" مانع اجرای عدالت نشود ؛*

*چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛*

*پس سجده شکر گذاشتم .*

*اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن لحظه که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛*

*با پروردگار خود پیمان بستم؛ لب به آب و غذا نزنم؛ تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .*

*اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.* 

 

 

📌 *اگر یعقوب های این زمانه ، چراغ را خاموش کنند و در پی عدل و انصاف بیفتند!*

*چندصد آقا  و آقازاده به زمین می افتند....!!!!*

*حتما (مصلحت نیست که چراغی خاموش  شود.!!)*

 

*دزدان دغل ، بغل بغل میدزدند ...*

*از گله ی اشتران جمل میدزدند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۲ ، ۰۹:۵۴
موسی الرضا امین زارعین