کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳۶ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

 هوش مصنوعی فرصت یا تهدید؟نعمت یا نقمت.؟!        

          خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید. انسان‌ها اگر  از باطن هم خبردار شوند همدیگر را دفن نمی‌کنند بر جنازه همدیگر نماز نمی‌خوانند و می‌دانیم که خداوند ستارالعیوب است و عیوب انسان‌ها را می‌پوشاند و اما هوش مصنوعی این را می‌فهمد و در جای دیگر می‌ فرماید گناه بویِ بدی دارد و اگر بوی آن را می‌شنیدید هیچ‌یک تحمل نشستن پهلوی دیگری را نداشتید و مولوی در این باره می‌گوید:
که بویِ بخل و بویِ حرص و بویِ آز
   در سخن گفتن بیاید چون پیاز
        و این بوی را خواص می‌شنوند و هوش مصنوعی این را می‌فهمد. و هوش مصنوعی ازبین‌رفتنی نیست خطری خیلی فراتر و بزرگ‌تر از بمب اتم است بمب اتم خودبه‌خود  روبه‌روی بشر نایستاده است در اختیار ماست اما هوش مصنوعی در اختیار بشر نیست بلکه بشر را در اختیار خواهد گرفت و این چالش بزرگی است. خدا بهتر می داند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۵۲
موسی الرضا امین زارعین

اعوذ بالله من شیطان الرجیم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم قل فلله الحجه البالغه فلو شاء لهدیکم اجمعین.          سوره ی مبارکه انعام،آیه ی، ۱۵۱

بگو پس بارخدا راث حجت بالغه یعنی دلیل تمام پس اگر خواسته بود خدا هر آینه هدایت کرده بود شمارا همه

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

          صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور

          با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین درس اهل نظر یک اشارتست

               کردم اشارتی مکرر نمی‌کنم

هرگز نمی‌شود زِ سرِ خود خبر مرا

        تا در میان میکده سر برنمی‌کنم

شیخم به طنز گفت "حرام است می مخور"

  گفتم که "چشم،گوش و هر خر نمی‌کنم"

پیر مغان حکایتِ مقبول می‌کند

        معذورم ار حدیث تو باور نمیکنم

این تقویم بس است که چون واعظان شهر

             ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمیکنم

ناصح به طعن گفت برو ترک عشق کن

           محتاج جنگ نیست برادر، نمیکنم

حافظ! جناب پیر مغان ماَمنِ وفاست

       من ترک خاکبوسیِ این در نمیکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۵۱
موسی الرضا امین زارعین

🔮 فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند!
آن‌ها دختران و پسران زندگی‌اند در سودای خویش.
آن‌ها از کوچه وجود شما می‌گذرند اما از آن شما نیستند!
و اگر چه با شمایند، به شما تعلق ندارند!
عشق خود را بر آن‌ها نثار کنید، اما اندیشه‌هایتان را برای خود نگه دارید. زیرا آن‌ها را نیز برای خود اندیشه‌ای دیگر است.
جسم آن‌ها را در خانه خود مسکن دهید اما روح آن‌ها را آزاد گذارید.
زیرا روح آنان در خانه «فردا» زیست خواهد کرد که شما حتی در رؤیا نمی‌توانید به دیدار آن بروید...
ممکن است تلاش کنید که شبیه آن‌ها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار آورید‌. زیرا زمان به عقب برنخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد...

✍🏻 جبران خلیل جبران

*به حمل اولی ذاتی نیستند اما به حمل شایع صناعی فرزندان شما هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۲۱
موسی الرضا امین زارعین

✅فاطمه به تصریح شخص پیامبر، یکی از چهار چهره ی ممتاز زن در تاریخ انسان است: مریم، آسیه، خدیجه، و در آخر: فاطمه.
چرا در آخر؟
کامل ترین حلقه ی زنجیر تکامل در همه ی موجودات، در طول زمان و در همه ی دوره های تاریخی، آخرین؛ و نیز در انبیا، آخرین و فاطمه از زنان مثالی جهان، آخرین.
ارزش مریم به عیسی است که او را زاده و پرورده‌.
ارزش آسیه (زن فرعون) به موسی است که او را پرورده و یاری کرده‌.
ارزش خدیجه به محمد است که او را یاری کرده و به فاطمه که او را زاده و پرورده است.
و ارزش فاطمه؟
چه بگویم؟
به خدیجه؟
به محمد؟
به علی؟
به حسین؟
به زینب؟
به خودش !
.
برگرفته از کتاب #فاطمه_فاطمه_است ، انتشارات سپیده باوران ، ص ۱۶۳.
.
#مجموعه_آثار_21 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 🌿
#سخنان_و_جملات_شریعتی🌿

 

✨ فاطمه شدن، آسان نیست.

🔹این ودیعه‌ای است که باید معراج‌های بزرگ را و پرواز‌های ماورایی را گام به گام و بال در بال علی باشد.

🔸عظمت‌ها و رنج‌های علی را باید با او قسمت کند و او مسئولیت خطیری در تاریخ آزادی و جهاد و انسانیت دارد.

🔹او حلقه واسطه‌ای است که تسلسل ابراهیم تا محمد را به حسین تا منجی انتقام‌جوی نجات‌بخش انتهای تاریخ می‌پیوندد.

واسطه العقد نبوت و امامت.
.
.
📚 برگرفته از کتاب #فاطمه_فاطمه_است ، انتشارات سپیده باوران
.
.
#مجموعه_آثار_21 🌿
#دکتر_علی_شریعتی 

▶️ @doctor_alishariati

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۱ ، ۲۳:۰۱
موسی الرضا امین زارعین

*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار*

در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود.

  یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند.
*میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای *برزان تکریتی* برادر صدام می‌نویسد، و از او در خواست می‌کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.
 *برزان* قبول نکرد و در جواب نامه‌ی *میاده* نوشت: 
جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ....

 *میاده‌* که روزهای آخر بارداری را طی می‌کرد، در روز موعود به پای چوبه‌ی دار رفت و التماس‌های او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت.
 خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.
 *رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره‌ی رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد!!!
  آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنین‌ش را جویا شد و گزارش خواست.
رییس زندان نیز در گزارش نوشت: 
جنین با مادر در چوبه‌ی دار ماند تا مُرد ...

 رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، هم‌قسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد.
از آن‌ پس، همه نوزاد را *ولید* می‌خواندند.
سال‌ها گذشت و *ولید* بزرگ شد.

برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سال‌ها پیشتر، خبرهایی درباره‌ی خواهرزاده‌اش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود.

او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانی‌هایی که *رضیه* داده بود او را یافت.
*ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت: 
*رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده، هرگز تنهایش نمی‌گذارم.
این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود.
 خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند.

 ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر می‌کردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود.
 از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصه‌ی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم!. 
آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ...

 پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت.

 بدین‌سان دست حق و عدالت، ستمگر بی‌رحم را از جایی که گمان نمی‌کرد، به سزای اعمالش رساند.
یقیناً روزگار به گردن‌کِشان و ظالمان مهلت می‌دهد تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران و دیکتاتورها وجود نخواهد داشت.

برگرفته از نوشته‌های *پاریسولا لامپوس* معشوقه‌ی صدام حسین رئیس جمهور معدوم عراق.

*آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل*
*چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است*
   ((صائب تبریزی))
«این مطلب را چند بار است میگذارم تو گروه چون خیلی اموزنده است و وعده الهی حق است و اجتناب ناپذیر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۱ ، ۱۵:۳۷
موسی الرضا امین زارعین

شناسنامه قرآن (واقعا شوک شدم😳😳)
🔹نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری است، اسم اصلی قرآن فرقان میباشد.
🔹لقب قرآن: مجید 🔹زبان قرآن: عربی 🔹زمان نزول: ماه رمضان، شب قدر 🔹محل نزول: مکه مکرمه، غار حرا 🔹فرستنده: الله جل جلاله 🔹ملکه وحی: حضرت جبرئیل 🔹گیرنده: حضرت محمد ص🔹تعدادوحی:۲۴۰۰۰ مرتبه 🔹مدت نزول: ۲۳ سال 🔹اولین آیه: إقرا باسم ربک الذی خلق 🔹اولین سوره: العلق 🔹آخرین سوره: النصر 🔹آخرین آیه: الیوم اکملت لکم دینکم 🔹تعدادجزء:۳۰ جزء 🔹تعداد سوره:۱۱۴ سوره 🔹با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی 🔹طولانیترین سوره: سوره بقره 🔹کوتاه ترین سوره: سوره کوثر 🔹بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره 🔹کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم 🔹تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره 🔹تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره 🔹تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره 🔹سوره نصف قرآن: سوره کهف 🔹مادر قرآن: فاتحه 🔹قلب قرآن: یس 🔹عروس قرآن: سوره ی الرحمن 🔹سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل🔹سوره ای که بسم الله ندارد: توبه 🔹تعداد حزب: ۱۲۰ حزب 🔹سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله 🔹تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه 🔹تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه 🔹تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف 🔹تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه 🔹قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا، قصص، احکام 🔹سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره اخلاص و …
🔴قابل تأمل: در زمان نزول قرآن چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب، کامپیوتر، ماهواره، تلسکوپ، وسیله پرواز و زیردریایی، اسکنر و...
🔴واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن!
🔻برابری مرد با زن: واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشود ۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشود هم ۲۴ مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴
🔻برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشود:
دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵ 🔹ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸ 🔹زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵ 🔹سود ۵۰ / زیان ۵۰ 🔹ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰ 🔹ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱ 🔹مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵ 🔹صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ 🔹فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧ 🔹مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ 🔹طلا ۸ / زندگی راحت ٨ 🔹جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ 🔹زکات ٣٢ / برکت ٣٢ 🔹ذهن ۴٩ / نور ۴٩ 🔹زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ 🔹آرزو ٨ / ترس ٨ 🔹آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨ 🔹سختی ١١۴ / صبر١١۴ 🔹محمد (ص) ۴ / شریعت، آموزه های حضرت محمد (ص) ۴
🔻 نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن:
🔹نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵
🔹دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ ، دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲
🔹 حال درصد دریا و خشکی در کره ی زمین: دریا = %۱۱۱۱۱۱۱. ۷۱ = ۱۰۰ × ۴۵/۳۲ ، خشکی = % ۲۸.۸۸۸۸۸۸۸۹ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳ ، دریا + خشکی = % ۱۰۰
🔹دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱. ۷۱ % و خشکی ۲۸.۸۸۹ % از کره زمین را فراگرفته است!!!!!
🔹از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود دارد و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی است که تاریخ فتح ماه توسط بشر است. همچنین درسوره ۱۹ (مریم) آیه ۵۷ در ذکر ماجرای ادریس نبی (علیه السلام) میفرماید: و رفعناه مکانا علیا : و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم. ۱۹۵۷ تاریخ تسخیر فضا توسط انسان است. فضاپیمای اسپوتنیک روس در ۴ اکتبر این سال به خارج از جو پرتاب شد.
🔹در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر است و زنبور عسل تنها حیوانی است که ساختار کروموزومی آن با سایر حیوانات متفاوت است زیرا زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم دارد در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم دارد و جالب است که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده است.
🔹همچنین در چند جای قرآن کلمه حمیر(الاغ) همراه نام سایر چهارپایان به کار رفته اما تنها در دو آیه قرآن نام این حیوان به تنهایی ذکر شده است. ان انکر الاصوات لصوت الحمیر(لقمان) و، مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (جمعه) این حیوان ۳۱ جفت کروموزوم یعنی: ۶۲ کروموزوم دارد و این دو سوره سوره های ۳۱ و ۶۲ قرآن هستند.
🔻گویا یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی زیبای الله و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی میشود واسترس و نگرانی را ازبدن انسان دور میکند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب میدهد. خداهم که درقرآن میفرماید:( الا به ذکر الله تطمئن القلوب)
🔴ماکه برای قرآن کاری نکردیم، حداقل درنشر اعجازش قدمی برداریم.
 🙏التماس دعاشناسنامه قرآن (واقعا شوک شدم😳😳)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۳۷
موسی الرضا امین زارعین

 

*به خدا قسم در همه ی عمر ۶۰ ساله ام مقاله ای نیکوتر ازین مقال و استدلالی محکم تر ازین استدلال نخوانده و نشنیده بودم! خواهشمندم کامل و دقیق این متن را بخوانید و اگر احساس کردید حرف حساب است در نشر آن بکوشید:*

روزی دانشجویان در محضرِ استاد *دکتر سید علی آزمایش*،

استاد حقوق جزا و جرم‌شناسی،

 پرسیدند که چرا استاد دانشش را در کتابی گردآوری نمی‌کند؟

 

استاد چهره درهم کشید که؛

من کتاب بنویسم تا شما اعدام کنید و دست بِبُرید و سنگسار کنید ..؟؟؟

 

دانشجوی دینداری از استاد پرسید؛ مگر شما حدود و قصاص را قبول ندارید؟

 

استاد فرمود: مگر می‌شود قبول نداشت؟ اتفاقآ من مدافع اجرای حدود و قصاص هستم!

 

همه در شگفت از پاسخ استاد بودند که استاد کلاس تمام شده را دوباره آغاز کرد.

 همه سراپا گوش و چشم شدند! 

 

استاد طرح پرسشی کرد و به دانشجوی متشرع و دیندار گفت:

فرض کن در بیابانی بی آب و علف که حتی جاده هم ندارد در حال رانندگی هستی، پس از ساعتی، پلیس جلوی شما را می‌گیرد و به شما می‌گوید چهار تا ورود ممنوع رفته‌اید، پنج چراغ قرمز را رد کرده‌اید، شش تا سبقت غیرِمجاز داشته‌اید! 

شما به آن پلیس چه می‌گویید؟

 

دانشجوی متشرع گفت؛

این بلاهت است! در بیابانِ خدا، خیابان کجا بود که من مرتکب این جرایم شوم؟!

 

استاد گفت:

اگر پلیس به شما بگوید مقرر است در زمانی نامعلوم در آینده، در این بیابان، شهری بنا شود که این جاهایی که شما از آن عبور کردید خیابان یک طرفه‌ای قرار است احداث شود و چراغ‌های راهنمایی نصب گردد و الی آخر .. . . .

آنوقت چه میگویید؟؟؟؟

 

دانشجوی متشرع پوزخندی زد و گفت:

استاد مزاح می‌فرمایید؟

 

استاد فرمود؛ 

شما مزاح می‌فرمایید!

 مقدمه‌ اجرای حدود اسلامی، عدالت اسلامی است!

شما نخست عدالت اسلامی را اجرا کنید که همان خیابان کِشی است، سپس اجرای حدود کنید، که همان جریمه است.

در *عدالت اسلامی* فقر نیست، بیکاری نیست، فساد نیست، رانت نیست، ستم نیست!

در جامعه‌ای که بیکاری و فساد است و خبری از عدالت نیست، اجرای حدود، معنا ندارد و اجرای حدود خودش نقضِ غرض است و خودش ستم است!

فقر، قاتل ایمان است! 

شما نخست عدالت اسلامی را اجرا کنید خودم برای اجرای حدود، کفن می‌پوشم!!!

 

همه شرمسار شدند از این که از اسلام، فقط ظاهرش را دیده بودند .. . .

 جامعه اسلامی شرط وجودیش عدالت است نه اجرای حدود

 

چگونه میتوان درجامعه ای که میلیون ها جوانش تحصیل کرده اند سربازی رفته اند ولی شرایطی برای ازدواج وفرزند آوری ندارد از افزایش جمعیت مسلمین حرف زد؟

چگونه میتوان در کشوری که بیشترین فساد واختلاس جهانی و ربای بانکی وبن بست اقتصادی را باخود یدک می کشد از سرمایه گذاری وبانک اسلامی و تولید وشکوفایی صنعت وخودکفایی قصه ها گفت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۱۷
موسی الرضا امین زارعین

 

--------'--------------------------------

از تیمورلنگ سوال می‌کنند که:
چگونه امنیتی در کشور پهناور خود ایجاد نمودی که وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول کشور را طی می‌کند؛ کسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمی‌کند؟

در جواب، جمله کوتاه ولی با تاملی می‌گوید:
در هر شهری که دزدی دیدم ، گردن داروغه را زدم!!

 

روزی بهلول را گفتند:
شخصی که دزدی کرده بود را گرفته اند، به نظرت باید چکارش کنند؟
بهلول گفت: باید دست حاکم آن شهر را قطع کرد...
همه با تعجب پرسیدند: چرا؟؟ مگر حاکم دزدی کرده که دستش را قطع کنند؟
بهلول در جواب گفت: گناهکار اصلی حاکم شهر است که مردمش باید برای امرار معاش دزدی کنند!!

 

از امیر کبیر پرسیدند : در مدت زمان محدودی که داشتی چطور این مملکت رو از هرچی دزد پاک کردی؟

گفت: من خودم دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم معاونم هم دزدی کند. 
او هم از این که من نمی گذاشتم  دزدی کند، نمی گذاشت معاونش دزدی کنه و ....
تا آخر همین طور...
اگه من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردن و کشور می شد دزدخانه،

همه هم دنبال دزد میگشتیم
و چون همه مون دزد بودیم هیچ دزدی هم محکوم نمی کردیم مردم هم گیج و سرگردان می شدند.
--------------------------------------'--
دشت مان ، گرگ اگر داشت ، نمی نالیدم؛
نیمی از گلّه ی ما را سگ ِ چوپان خورده!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۰ ، ۱۱:۵۶
موسی الرضا امین زارعین

E E:
حتما بخون خیلی قشنگه
 
         پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محله های شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.
 آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:
بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،
این پیامو به ۹ نفر بفرست آرزوت برآورده میشه،
باور نمیکردم واقعاقبول شد
اگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتو قبول نمیکنه ساعتتو نگاه کن ببین 9دقیقه بعد ۱ اتفاق خوشحالت میکنه
یاحق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۱:۳۰
موسی الرضا امین زارعین

«از یاد داشت های دفتر خاطرات یک معلم دانشگاه
... اوایل تابستان  سال 1386 بود که بعد از چند سال حضور تحصیلی در خارج از کشور به ایران بازگشتم. به بیرجند برای دیدار با مادرم رفتم . مادر از پا عاجر و درد زیادی داشت. برای درمان به تهران اوردمش و اقدامات درمانی منجر به عمل نخاع شد. پزشک معالج هم توصیه نموده که برای ایام نقاهت در تهران بماند. برای اینکه مادر از استقرار دائمی در یک اپارتمان خسته نشوند و بنده هم توفیق خدمت به ایشان داشته باشم , تور امام زاده گردی و زیارت که باب میل ایشون بود ترتیب دادم و پس از بازدید امامزاده های سطح شهرتهران راهی امازاده داود شدم. در انجام مسیر سواره به امامزاده به فرموده مسدود بود و زائران عمدتا پیاده و ناتوانان با اجاره قاطر به زیارت میرفتند. مادر هم که قادر به راه رفتن نبود سوار بر قاطر اجاره ای شد. پس از ساعتی زیارت به محل پارک ماشین برگشتیم. برای پرداخت هزینه قاطر و نارضایتی از رقم اعلامی در معیت قاطرچی به مسئول راه بند ارجاع شدم. با احترام و احتیاط به قبض 50000 هزار تومانی صادره اعتراض کردم که توسط آن مسئول با ادبیاتی از نوع قاطرچی های امروزی تفهیم شدم که این نرخ رسمی و تعیینی خدمات قاطری از قرار هر ساعت 5000 تومان است. رقم را پرداختم و با خود توجیهی مینی براینکه "حتما در این چندساله در ایران خیلی از اجناس و خدمات خاص تورم بالاتری داشته اند". به خانه برگشتم. 
چند روزی از این واقعه نگذشته بود که از حسابداری دانشگاه ... چکی به مبلغ نزدیک به 400 هزار تومان برای تدریس حدود 180 ساعت دریافت کردم. چون اولین دریافتی ام از کسوت معلمی بود با حساسیت افزونتر حساب کتاب کردم و متوجه شدم که حق التدریس ما از قرار ساعتی حدود 2000 تومان پرداخت شده است. به حسابداری برگشتم و توضیح خواستم که فرمودند من پرداخت کننده ام و شما یاداشتی ضمیمه چک با عنوان دکتر ... بکنید و بدید من تا بدم بازنگری کنند. عرض مختصری نوشتم مبنی بر اینکه "جناب دکتر .... بنده محمد ش… هستم همکار جدید حق التدریسی این دانشگاه.  من تاکنون معلمی  نکرده و از عدد و رقم رسمی حق التدریس استاد در دانشگاه اطلاعی ندارم . لیکن چند روز قبل در امامزاده داود مطلع شدم که حق الاجاره رسمی قاطر برای هر ساعت 5000 تومان است. چطور در دانشگاه شما حق التدریس استاد ساعتی  2000 تومان است. لطفا بازنگری بفرمایید .... " چند روز بعد از طرف جناب دکتر احضار شدم که چرا خودم را با قاطر مقایسه کرده ام.!!  نهایت اینکه ایشان با پذیرش معذرت بنده, وعده بازنگری دادند وخوشبختانه پس از مدتی چکی به مبلغ بالاتر دریافتم کردم و حسابدار توضیح داد که حق التدریس شما در بازنگری با اعمال مدرک دکترا به جای فوق لیسانس به ساعتی 5000 تغییریافته که پس از کسر 500 تومان مالیات به میزان هر ساعت 4500 تومان در قالب این چک پرداخت میشود. اگر چه از اصلاح مبلغ و تغییر بیش از دو برابری آن خوش حال بودم ولی از همطراز حقوقی با قاطر و اینکه او بدون مالیات دریافتی دارد و من با مالیات کماکان حس خوبی نداشتم.  در شروع ترم بعد متوجه شدم جناب دکتر ... موضوع نامه من را از باب گلایه به یکی از اساتید پیسکسوت گروه مان که در مدیریت دانشگاه نفوذ و مرتبه ای خاص داشت  سربسته منعکس نموده است. ایشون هم از من سوال کرد و من هم روایت کامل را بازگو کردم. ظاهرا استاد این روایت رو در جمع دانشجویان و یا اساتید تعریف می کنند و یکی از دانشجویان هم که آن زمان در فضای مجازی دستی داشته (وبلاک نویسی) روایت را در وبلاک اش با این تیتر که "حق التدریس استاد در دانشگاه ما از حق الاجاره قاطر در امامزاده داود هم کمتر است " درج می کنه. من بعد از اطلاع از انتشار این مطلب در اینترنت به دنبال پیدا کردن و مشاهده بودم که به وب سایتی به نام گیله مرد که این روایت را باز نشر کرده بود برخوردم, ولی فردی در ذیل متن کامنتی با این مضمون گذارده بود:
 " استادِ دانشگاهی که در قرن 21 هنوز میره امامزاده داود زیارت، همترازی حقوقی با قاطر از سرش هم زیاده"»
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۰۶:۰۲
موسی الرضا امین زارعین