۸اسفند
درودم به سینایِ ایرانزمین
زبانزد در آفاق و یونان و چین
که حکمت از ایشان دَوامیگرفت
به اِشراق و صدرا قَوامیگرفت
به همشهریام سبزواری درود
حکیمی در این خِطه چون او نبود
به همشهری ام سبزواری سَلام
که گفته سخنهای خَتم کَلام
زِ اَطرافو اَکناف گرد آمدند
که دُرِّ مَعانی از او بشنوند
ِز هند و کراچی و مالزیا
ِز بَنگال و بَحرین و قِرقیزیا
زِ مصر و مراکش زِ اِسپانیا
زِ بوسنی زِ شامات و ایتالیا
ِز گُرجی و تاجیک و مازندران
که حکمت بجویند دانشوران
به ناچار حاجی گرفت آزمون
که هرکس بیاورد نمره فُزُون
حساب و اَدب جبر و هیئت نَجوم
بدیع و مَعانی و مَنطق عُلوم
سوالات کنکور ساده نبود
قَضایایِ لولا از آن جمله بود
ز چندین بلاد و فزون از هزار
صَد و چند بهتر نمود اختیار
به تعلیم حکمت اجازت بداد
به دنیا و عقبی سعادت بداد
توشه هایی از کلام و فلسفه
شِمه ای عرفان و رَّدِ سَفسَطه
بهره ها بردیم از گفتارِ او
دارِ علم است سبزوارم ای عمو
چنین گفته هان کوربنِ نامدار
که حکمت بماندست در سبزوار
نوشته است آن هانریِ قهرمان
که هادی بود آخرین پهلوان
به اسرار باید بگفت آفرین
به حکمت به دانایِ مشرق زمین
"امینم" من و فلسفه بافتم
به دریایِ معنی نه رَه یافتم
دُرودَم به سینا که حکمت ازوست
"امین"جان بدان مطلق حکمت اوست
بیت آخر ازابو الشهداء حاجآقا فتاحی میباشد با تغییری اندک
در هندسه ، قضیه لولا (که گاهی به آن قضیه دهان باز نیز گفته می شود) بیان می کند که اگر دو ضلع یک مثلث با دو ضلع مثلث دیگر همخوانی داشته باشند و زاویه مشمول اولی بزرگتر از زاویه مشمول دومی باشد، ضلع سوم مثلث اول بلندتر از ضلع سوم مثلث دوم است
https://en.wikipedia.org/wiki/Hinge_theorem
▪️سه دسته از مردم هیچگاه به درد حکومت کردن نمیخورند:
1- ثروتمندان؛ چون این ها غالبا مشکلات با دردهای فقر آشنا نیستند و زمانیکه به حکومت میرسند غالبا به دنبال افزایش دارایی و لذت های خود هستند.
2- فقیران؛ چون این ها کمبودهای فراوانی در زندگی داشتهاند، زمانیکه به حکومت میرسند ناخودآگاه بهدنبال جبران کمبودهای گذشته هستند! پس به دیکتاتورهای وحشتناکی تبدیل میشوند که میخواهند به هر قیمت حکومت را حفظ کنند .
3- علما و مردان خدا؛ این طبقه خود را از نظر دانایی بالاتر از مردم و نماینده خدا میدانند و انتقادپذیر نیستند پس با هر نوآوری و اصلاحی مخالفت میکنند.
💠اما بدبختی زمانی است که علما از طبقهٔ فقیر هم باشند، پس هم میخواهند کمبودهای گذشته را جبران کنند وهم انتقادپذیر نیستند و از آنان چنان دیکتاتورهایی بهوجود میآید که مُلک و ملّت بهفنا خواهند رفت. در حالت کلی بهترین گروه برای فرمانروایی، طبقه متوسط جامعه است...
📚گزیده ای از کتاب: سیاست
✍نوشته: ارسطو
✍ترجمه: دکتر حمید عنایت
🍃🌷
🌹🌷از مارتین هایدگر فیلسوف معاصر آلمانی:
این متن ارزش بارها خواندن و به آن عمل کردن دارد
http://telegram.me/bavarh
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم که زندگی به شکل گُریز ناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی میکنید ندارد.
من به آن میگویم:
"اصل بقای سختی"
یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود ولی نابود نمیشود...
برای همین هم در غرب در یک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمیکند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مُشت مشت قرص ضد افسردگی میخورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بکشند بیرون!
اینجا هم فراوانند آدمهای پُف کرده، آدمهای بد حال،
آدم های روی لبه...
خیلیها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ماها را اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودند.
من میگویم بشنوید ولی باور نکنید.
حتی هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا از قصر بلورین خود گریخت تا مفهوم زندگی را بیابد و در آخر گفت "زندگی رنج است".
رنج،
یا به زبان بودا "دوکا"...
هایدگر خود این مفهوم را به نحو دیگری بیان میکند:
"اضطراب وجودی"
و اضافه میکند:
اینها را نگفتم که ناامیدتان کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست که هر وقت داشتید در چاه غم فرو میرفتید
از آنها در راه کمک بگیرید و مثل "رَسَن" به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون!
http://telegram.me/bavarh
یکی از این "رَسَن"ها؛ موسیقی است.
اگر میتوانید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقتهایی که شاد هستید،
موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید بیشتر موسیقی گوش کنید.
آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید.
رقصیدن بهترین و مفیدترین کاری است که میتوانید برای روحتان بکنید.
هرجا ریتمی شنیدید که میشود با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطرههای آب از شیروانی باشد.
(رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است، رها و بیمهار و بدون ترس از دیده شدن برقصید)
راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید،
اما اگر نداشتید هم مهم نیست.
چیز دیگری که میتوانید انجام دهید کتاب خواندن است.
خواندن کتاب به شما کمک میکند در عالَم تصور زندگیهای دیگری را که هیچ وقت نمیتوانستید آنها را عملا تجربه کنید را تجربه کنید.
فیلم هم همین کار را در ابعاد دیگری میکند اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلم است، چون قوهٔ تخیلتان رو به کار میگیرد و به تجربیات ذهنی عمیق تری دست خواهید یافت.
تا میتوانید کتاب بخوانید. وسط خواندن انواع کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستارهها و کهکشانها وقت بگذارید،
چون کمکتان میکند که ابعاد چیزها را بهتر درک کنید و یادتان نرود که در کل هستی در کجا ایستادهاید.
برای همین، قدیمها بیشتر فیلسوفها، ستارهشناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجم بشوید، ولی همیشه میتوانید وقتهایی که غمگین هستید به آسمان نگاه کنید و ببینید که غمهایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است...
"رَسَن" های دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، عکاسی، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویههای جدید، سفر کردن، حرکت...
ما برای نشستن خلق نشدهایم. صندلی یکی از خطرناکترین اختراعات بشریست.
به جای نشستن قدم بزنید؛ بدوید، شنا کنید.اگر مجبور شدید بنشینید برای خودتان، همنشینهایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید.
دایرهٔ دوستانتان را به آدمهای اطراف خود محدود نکنید.
http://telegram.me/bavarh
👇👇👇👇👇
جسارتاََ شاید جناب مارتین هایدگر با تأثیر فلسفه دعاآشنا نبودهاند
چهار زندان فرانسیس بیکن، جبر یا اختیار؟
سوالی پرسشی کردم زِ اُستاد ۱
هزاران روشنی در پاسخ اُفتاد
که فِعلم اختیاری، یا که اجبار؟
بگفتا آدمی در بند است آزاد
*******.
چار زندانی۲ که بیکن۳ گُفته است
که غبار عقل ها را شُسته است
که زمان است و مکان است و دِگر
هم عشیره، بندِ افکار بشر
در کجا و کی، زِ مادر زاده ای؟
به کدام آیین و دین، دل دادهای؟
دل به بودا، یا مسلمان گشتهای ؟
یا که از دینها همه، دل کنده ای؟
والدین و هم نیاکانت دَخیل
سرفراز و سربلندی یا ذَلیل؟
در درون چار آزادی پسر
تا شوی نیک و بد و از بد بَتَر
یا شوی درَّنده پُر شور و شَرَر
یا براری از ملائک بال و پَر
میان چار زندانی تو آزاد
جهان ویران کنی یا خَرَّم آباد
صادق آل محمد ص۴ گُفته بود
وَندر آن دُرِّ مَعانی سُفته بود
نه جبر مطلق و، نه اختیاری
میان این دو اسبِ، راهواری
که در پای هَوس، در گِل بِمانی
و یا گوهر شوی دُرِّ یَمانی
نبردی سخت و جانسوز و نفسگیر
که شیران را "امین" کرده زمینگیر
*********
۱- دکتر رامپور صدر نبوی و ذکر خیرش صاحب کرسی جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
۲- زندان زمان زندان مکان زندان عشیره و قبیله زندان بت های بازاری
۳-فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی
۴- امام صادق علیه السلام
تو از می سرخوشی خواهی؟ تو خود میخانه ای، حافظ؟
به حُسن ِ کِلک ِ شیرینت تو خود خُمخانه ای، حافظ
چُنین دُرِّ گهرباری، برای حافظ از نیچه
برای شعر و فرهنگ جهان، جانانه ای، حافظ
دگر دُرِّ گرانسنگی، برای گوته از خواجه
چه زیبا و فریبا گفته ای، دُردانه ای، حافظ
نزاید مادر گیتی کسی چون خواجه ی، شیراز
که درمانگاه هر دردی و، داروخانه ای، حافظ
شراب ِ کُهنه ی تلخت، حلال ِمیگساران باد
که در خُمخانه ی گیتی،تو خود فرزانهای، حافظ
کلام سحرانگیز و فرح زای ِ تو در عالم
بیانت جاودان گشته، تو خود شاهانه ای، حافظ
"امین" هر دم دعاگوی و ثناگوی تو می باشد
بهین داروگر و درمانگر ِ یکدانه ای، حافظ
حافظ در بیان فریدریش ویلهلم نیچه، یوهان فون گوته، امین و خان ِ دره ی یام
برای درک حقیقت باید خالیالذهن بود
سی سال پیش برای اولینبار مثنوی گفته بودم در شأن امام علی علیه السلام که مطلعش این بود
لیتنی کنت به کوفه فی العراق
جان فدا میکردمی با اشتیاق
کاشکی در آستانت بودمی
زین شعف سر بر فلک می سودمی
اون موقع من لیسانس فلسفه داشتم مهمان عزیزی داشتیم که دکترای فقه و حقوق داشت خونمون اومده بود من دفتر شعر و جلو مهمون آوردم بهشون نشون دادم و ایشان مطالعه میکرد و می گفت نمیدونستم که مولوی اینجور اشعار زیبا و سرودههای راجع به امام علی (ع) داره من هی آرامآرام میگفتم که اینا رو من سروده ام خب چون خالیالذهن نبود هی باز برمیگشت میگفت مولوی گفتم اینا سروده های منه بعدازظهر همان روز در دفترم شعری از حافظ رو تمرین خط کرده بودم نوشته بودم بعد برای ایشون باز کردم باز ایشون شروع کرد به ایراد گرفتن یعنی فکر میکرد که این شعر مال منه من هی آروم میگفتم بابا این شعر مال حافظ هم صبح هم بعدازظهر خالیالذهن نبود برای دریافت حقیقت میبایستی خالیالذهن باشیم و این کار بسی دشوار و مشکل است که انسان خالیالذهن باشه
شعر طنز سبزواری
دِلُم اِلِنج اِلِنج، مِقراض مِقراض
زِ شیّادیِّ شیخ و وهم مُرتاض
دِلم وِر موکاوَه، ریش ریش مَرَه واز
دِیمین شِعرُم پناه مُبرُم به، فیّاض
*******
چی بد کِردُم که زن کردُم، بابا جو؟
تو گفتی و مو نَش نُفتُم، بابا جو
نِظر کو گوشه ی چِشمی زِ جِنت
که پُر رَف کِندیه صَبرُم، بابا جو
دِ خِشت خُم مِدیی تو ای روزا
دِ اِینه چی نَمی دیُم، بابا جو؟
دِگه محتاج خِکیستَر رَف اِینَه
هنوزُم مو نَمِ فِهمُم، بابا جو
دِ سینه ی اَمنیه هستُم هِمیشه
۵-شکرها با تِوَر خواردُم،بابا جو
خدا صَبرُم بِته چون صبر ایوب
دِ چاهِ ویل اِفتیُّم، بابا جو
نه راهِ پس نه راهِ پیش بومُنده
دِ قِرقَشه گرفتارُم، بابا جو
چی نی ویژ وِر دِلُم مَزنه خدایا؟
هزار بارَه غلط کِردُم، باباجو
دِ پیش مِهمو و مِزبو اِز خِجَلَت
وِ پَشنَیه خَنَه زَیُم، بابا جو
زِ نفرین و سِنه ی او دِ خَنَه
۱۰-زِ غِمبادش مو دَر رَفتُم، باباجو
زورونجَه مَزنَه و ناشکری مِنَه
نَمِتَرسه مو تِرسویُم، بابا جو
خِویس ِسِِمیه ی اَفکارِ تُندِش
که ناپخته کِلیچ رَفتُم، بابا جو
چی نی وِر خَب زَیُم اِنکار موگُفتی!
دِ سینه ی اَمنیَه مُردُم، بابا جو
دِ پِرخَوِ خَنَه وِر خَب زَیُم خاب؟
که گپ نَزنُم دِ حَلباسُم، بابا جو
اگر یَلَش کینی هِر دَم دِ دَعواس؟
۱۵-نگاه نَمنَ زمین گیرُم،بابا جو
دِ پِرچوُم اِورده چی خَنَیس؟
خَنَه ی بهتر دِ سر گورُم،بابا جو
دِ خیرات و مِبِرات مرگِ باخرِن
دریغ اِز گربه ی کورُم، بابا جو
دِلم اِلِنج اِلِنج مِقراض مِقراض
زِ حَرفاش آو مِرُم هِر دَم، باباجو
دِلم وِر موکاوَ وقتی می بینُم
دگر کِمتر زِ خاشاکُم ،بابا جو
غذاهای خوشمزش با وِجِراش، هَم
۲۰-دِگه زَهرُم مَرَه کیرُم،بابا جو
فِضایِ پاک و پاکیزه دِ خَنَه
زِ طَعنه، سِرزِنش سیرُم،بابا جو
تمیزِّستو عَفیف و پاکدامن
چی فایده مو دِ زنجیرُم، بابا جو؟
به هر رِنگی که مَزنَه مو مِرِِقصُم
وازُم عمری بدهکارُم، باباجو
"امین" هوم گِر دِ خاو مِدی ایناره؟
-یِقین خِرقَه تُهی کِردُم، باباجو
"امین" دستِ خُدار وِ پَی زَیی خاب
چی ناشُکری مینی وازُم؟ باباجو
*****
غلط کِردُم که زن کِردُم، بابا جو!
۲۵-که ناپخته کِلیچ رَفتُم، بابا جو
دِ پِرخَوِ خَنَه وِر خَب زَیُم خاب
که پُر رَف کِندیه صَبرُم، باباجو
۲۸/۳۳۲۷
۲۳/۵/۱۴۰۳
چینی ویژ وِر دِلُم مَزنَه که اِنگار
دِ پنجه ی٘ بَش دِلُم رُفته گرفتار
مِسِلمو نَشنِوِه کافر نَبینِه
زِمَنَه رَف سیا تَلّ ِ شَوِ تار
🌹🌹🌹
۲/۳۴۰۰/۱۴/۱۱/۱۴۰۳
چی بد کِردُم که زن کردُم، بابا جو؟
شِکرها با تِوَر،خاردُم، بابا جو
دِ پِرخَوِ خَنَه وِر خَب زَیُم خاب
دِ سینه ی اَمنیَّه، سَردُم، باباجو
🌹🙏🖤🖤
دِلُم اِلجیج مَرَه مِنقاش مِنقاش
دیمین دِگچه ی دِلُم هی چولی وِر آش
هَمَش بِیزی مِنَه ایستایِ نِقاش
مِگِن بِیزی مِنَه او با رِفِقاش
زورونجَه بیخودی مِزنی نِنِه جو
رِفِقایِ خدا نیستن اِز اوباش
به قول خان "امین"وِر پوتِت اِفتی
مَزو سنگِ خدار وِر سینه داداش
اسوه حسنه سید محمدحسن علوی۱۳۰۹_۱۳۹۹ فرزند سید مهدی شبیهترین کس به پیامبر اعظم در زمان ما، پدر بزرگوارش پیشاز تولد از دنیا رفت و مادرش شانزده روز بعد سرپرستی او را پدر بزرگ به أحسن وجه عهده دار گردید مادر رضای اش مادر حاجمحمد افغانی (مبل آسیا) بود دارای دو فرزند پسر که همان روزهای اول از دنیا رفتهاند دارای خلق عظیم، بشاش باوقار متین بزرگوار زیرک باهوش حافظه و تقوای او زبانزد است به زبان انگلیسی و علم هیئت آشنایی داشت در صله رحم و مسافرت کوشا بود علاوهبر عتبات عالیات دو بار به بیتالمقدس رفته بود نسب از مادرش به آل برامکه سربداران و ابن یمین فریومدی میرسید هیچگاه حجره انتخاب نکرد و هیچوقت شهریه نگرفت تألیفاتش بالغ بر ۲۸ هزار صفحه که خطی میباشد ۶ هزار صفحه حدوداً در وقایع بعد از انقلاب ۵۷ عمومی مابقی تخصصی و غالباً به زبان عربی میباشد پدر بزرگوارش در کمتر از ۲۴ سال ۹ جلد کتاب و مقالات فراوانی نوشتهاند که ۳ جلد از کتب در بغداد به زیور طبع آراسته گردیده و مقالات در مجلههای بغداد و تبریز به زیور طبع آراسته گردیده است و مقالات در مجلههای بغداد تبریز چاپ شدهاست روش فلسفی هر دو بزرگوار حکمت متعالیه میباشد باوجود ناملایمات و بیمهریهای فراوان از هیچکس ناراضی نبود به قول شُبان الصفا اگر قاتل امام حسین ع برای شفاعت خدمتش میرسید ابایی نداشت اجازه روایی بیشاز ۱۵ تن از مراجع عظام را دارا بود نزد اساتید بزرگوار آیات عظام حسین بروجردی،ابوالقاسم خویی،حایری یزدی، روحالله خمینی، احمد خوانساری، محمدرضا گلپایگانی، حسینعلی منتظری و البته علامه طباطبایی که از شاگردان برجسته و مورد نظرشون و همچنین برای علامه ایشون خیلی موردنظر بود با درایت و تدبیر مانع از خونریزی های فراوان در انقلاب ۵۷ و بعد از آن گشت در عمر با برکت ۹۰سالهاش موجب عمر دوباره ای برای افراد زیادی گردید بماناد در درازنای تاریخ رفتار گفتار کردار حسنه و نیکوی ایشان خلاصه کتاب در دویست و پنجاه