هوالخلاق المتعال
فلسفه هنر
به مناسبت بزرگداشت چهر ه ی ماندگار استاد حسین ماستیانی
دکترموسی الرضا امین زارعین*
چکیده:
روندگان طریقت،به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از «هنر»، عاریست
(حافظ، انجوی، ص18، ب14)
هوالخلاق المتعال
فلسفه هنر
به مناسبت بزرگداشت چهر ه ی ماندگار استاد حسین ماستیانی
دکترموسی الرضا امین زارعین*
چکیده:
روندگان طریقت،به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از «هنر»، عاریست
(حافظ، انجوی، ص18، ب14)
بدنبال پرسش دانشجویان درچگونگی وحی
ضبط وتنظیم: دانشجویان دانشگاه امام خمینی سبزوار:بینقی وافچنگی
مقدمه:
در فرهنگ قرآن چون همه موجودات از علم و شعور برخوردارند و همه میتوانند از سخن وحی و الهام بهرهای داشته باشند سراسر جهان آفرینش در مدرسه هستی زیر تدبیر الهی قرار دارد و او معلّم آنها است و این امکان وجود دارد که خداوند گاهی از راه وحی یا الهام حقیقتی را به انسان، فرشتگان حیوانات حتی جمادات القاء و تفهیم کن امّا وحیای که به انبیاء اختصاص دارد ادراک خاصی است که از سایر ادراکات ممتاز است زیرا چنین وحیای حاصل حسّ و عقل و غریزه نیست بلکه شعور و ادراکی است که حقیقت آن قابل شناخت نیست و خداوند آن را در انبیاء قرار داده است شخص نبی در ادراک وحی دچار اشتباه و شک نمیشود و در اینکه وحی از جانب خداوند است نیازی به دقت نظر و دلیل و برهان ندارد.
وحی دارای پنج مرتبه می باشد:
- در۲۰سال پیش مثل چنین روزهایی درکلاسی دردبیرستان اسرارحاضرشدم که منطق داشتند.سال آخرشان بوددانش آموزان ان کلاس تاجایی که یادم آقایان مهدی اسلامی.شهرام عبدالصالحی.دکتربالویی.سیداحمدحسینی.و....حسینی و...بودندکه زنگ قبل دینی داشتند.سوالی ازمعلم دینی شان کرده بودندچه گفتندوچه شنیدندوایشان که بودبماند.
شش سال قبل ساعت 3بامداد بعد ازاتمام دعای ابوحمزه همراه دوست عزیزم اقای حسین اصغرمشکانی ازمسجدجامع خارج شدیم. ابتداایشان رارساندم صدمتری که رفتم دیدم تلفن همراهم دست ایشان مانده که درحقیقت اگراتفاقی بیفتدمن خلع سلاحم.
دراین اندیشه بودم که دیدم پنجرشدم درحوالی پارک بعثت هنوزکنارنکشیده بودم که یک موتوردوترکه گفت حاجی پنچری دیدم ناشناسندگفتم حاجی نیستم ولی نمی توانم پیاده شوم گفتندمانعی نداره رفتن سر صندوق دیدندزاپاس هم پنجره
گفتندحاجی چه کنیم گفتم تلفن همراه دارید گفتندبله گفتم مرحمت کنیدزنگ زدم به اقای حمید اصفی(یادش بخیر) حمیدآقاگفت بیام گفتم لازم نیست خلاصه این دوبزرگوار که نامشان رانمی دانم رفتندلاستیک رو آوردند ومانیزبه سحری رسیدیم.
به قول حضرت مولانا در مثنوی
این جهان کوه است وفعل ما ندا
باز می آید صداها سوی ما
زخم کهنه برتن ازلطف خدا
ریشهء خوبی و نیکیهاخداست
شراگرباشد هم ازکردار ماست
نعجه ای،زهره جبینی، مهوشی
دلربایی،دلگشایی،دلکشی
هستی اش را در بساط مانهاد
فضل بنمود وکرم کرد و جهاد
هدیه حق بود ومرهم زخم را
زخم کهنه برتن ازلطف خدا
گر دری را او زحکمت بسته بود
همچنان درهای رحمت هشته بود
ازشکوهش شکوه هادارم زخویش
وزندامت همچنان دل ریش ریش
شمه ای از صوفیان با شکو
هم ارادت،هم درایت،هم وضو
لیک برماچشم باطن کور بود
ناردیدم آنچه بی شک نور بود
"دیده ای خواهم که باشدشه شناس"
"شاه رابشناسداودرهرلباس"
دست حق را دیدم ونشناختم
وای برحالم،به بختم تاختم
وای برحال من بیچاره وای
کس بدرد من مبادا مبتلای
"ماکه کورانه عصاهامی زنیم"
"لاجرم قندیل ها را بشکنیم"
#اشتباهاتم_فزون_گشت_از_هزار
که چنین حالم خراب است ونزار
در قیامت گر نباشم خوار و زار
افتخار است افتخار است انتظار
باالهام ازاشعارحضرت مولانادراحوال خویش سرودیم.!؟!؟💔
گفتگوی میان دیوید هیوم وراسل همخوانی مولوی واوپا وربن بر خلاف توماس هابز
وقتی دیوید هیوم مسئله علیت را به توالی وتعاقب حوادث معنا کرد وگفت ضرورتی میا ن علل ومعلولات نبوده وحوادث پشت سر هم فصول سال وضرورتی عین بین اشیاء عالم وجود ندارد راسل می گوید: از هیوم پرسیدند حال که چنین است چرا همه چیز علت همه چیز نمی شود ایشان صریحا گفتند که نمی دانم .
بر مثال موجها اعدادشان
در عدد آورده باشد بادشان
روح انسانی کنفس واحده است
روح حیوانی سفال جامده است
چون که حق رش علیهم نوره
مفترق هرگز نگردد نور او
مفترق گشت آفتاب جانها
از درون روزن ابدانها
نکته متقابل این نظریه ماکیا ولی وتوماس هابز
هرنفس نو می شود دنیا وما
بی خبر از نوشدن اندربقا
عمر همچون جوی نو نو می رسد
مستمری می نماید درجسد
این سخن را اوپا ورین زیست شناس معروف روسی در کتاب حیات : طبیعت ومنشاء تکامل آن اورده در حقیقت بعد از هفت قرن تعیین کرده است.
شد مبدل اب این جو چندبار
عکس ماه وعکس اختر برقرار