کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حلاج» ثبت شده است

می دانید چرا ساخت سریال شمس و مولانا حرام اعلام شد.

گردش در خرابات :خداوند متعلق به هیچ قوم و مذهبی نیست.

شمس دست مولانا را گرفت و در گردش های شبانه به تماشای فقیران و دردمندان قونیه برد و به آهستگی زیر گوش او گفت : 
می بینی این عورتکان را ؟ 
- اینان اگر گبرند ، اگر مسلمان ، اگر ترسایند و اگر اهل کنیسه ، همه بندگان یک خدایند ، دردمندان فراموش شده این دیارند و از طایفه شکسته دلانند ، اما افسوس که ما را غیرت  یاری ایشان نیست. ما بر خیال می رانیم و حکام بر سمند مراد سوارند.
از آن پس رفته رفته شمس، حکایات عارفان و شریعت را در گوش مولانا زمزمه کرد. به او گفت که مردان خدا تنها در مجالس و مساجد حضور ندارد، بلکه در خرابات هم هستند.
 به او یادآوری کرد که از جستجوی خداوند در

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۲۹
موسی الرضا امین زارعین

      گفت ان یار کز وگشت سردار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.

شبلی گوید:چون حسین منصور حلاج را بر درخت آویختند سر مزار وی رفتم وشبها تا سحر گاهان به مناجات ونماز به صبح بر دمی وگفتمی بار پروردگارا حلاج بنده مومن وعارف ودوست تو بود این چه بلا بود که بر وی نازل کردی این چه حکایت است به خواب رفتم در عالم خواب دیدم که صحرای محشر است وحلاج بیاورند از جانب پروردگار فرمان در رسید یا ابابکر اکر مناه بسرنا فابده بغیرنا فانزلنا به ما تری اورا بسر خود راه دادیم با دیگران در میان نهاد این بلا بر و گماشتیم که می بینی کسی را که صحبت مردمان نباید.

آن که سر خلق بر خلق نگاه ندارد خلق با او صحبت نکنند آن کس که سر حق را نگاه ندارد صحبت حق را کی شاید

 زاهد از رندی  دم نزن که نتوان گفت:

با طیب نامحرم راز درد پنهانی               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۰ ، ۲۱:۴۷
موسی الرضا امین زارعین