کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصوف» ثبت شده است

‌ ‌‌‌‌‌ ‌ بنام خدای بزرگ 

" حکمت مشرقی ابن سینا"

 

یکی از موضوعات مهم در فلسفه ی شرقی واسلامی ،موضوع حکمت مشرقی است .ابن سینا در کتاب شفا از اصطلاح مشرقیان ومواجهه ی آنان با مغربیان سخن میراند.

در المباحثات،تعلیقات ورساله های رمزیِ ابن سینا نیز به اصطلاح حکمت مشرقی اشاره شده است .

ظاهرا کتاب حکمت المشرقیه ،خلاصه ای از کتاب شفاست .

روش ابن سینا اینگونه بوده که هرکتابی که مینوشته ،خلاصه ای از آن را بصورت رساله ای جداگانه تحریر میکرده است .

در باره ی حکمت مشرقی ابن سینا اختلاف نظراتی در بین اهالی حکمت وجود دارد.

برخی آن را "حکمت مشرقی" به معنای حکمت اسلامی گرفته اند ومدعی هستند که هانری کربن فیلسوف ومستشرق بزرگ فرانسوی وپیروانش هم معتقدنداویک فیلسوف با حکمت خسروانی نبوده و بر این اساس حکمت او همان حکمت اسلامی است!

 

ابن سینا آثار مهمی در فلسفه مشایی داردمشائیان در واقع طرفداران وپیروان فلسفه ی ارسطویی هستند وفهم عموم حکیمان از کتاب شفای ابن سینا وسایر زوایای اندیشه ی او، همان فلسفه مشایی است .از جمله منتقدان ومخالفان ابن سینا عابد الجابری مراکشی است .وی از مریدان اندیشه ی ابن رشد است ،

ابن رشد مهم ترین شارح ارسطو در نزد غربیان است. 

جابری همچنین از مخالفان فلسفه ی ابن سینا وسهروردی وملاصدرا است. وبر این باور است که جهان اسلام بویژه جهان اهل سنت تا از زیر بار حکمت ابن سینا وسایر فیلسوفان ایرانی خود را نجات ندهد روی پیشرفت وسعادت را نخواهد دید .!!!

او بر این باور است که ابن سینا ارسطویی نیست وبرخلاف فهم‌متعارف ،ابن سینا در کتابهایش از جمله کتاب شفا در پی یافتن راهی برای جا انداختن حکمت مشرقی بوده است !

اختلافات در باره اندیشه وحکمت ابن سینا زیاد است .

برخی معتقدند ابن سینا ارسطویی ومشایی است .وبرخی دیگر اندیشه وحکمت اورا افلاطونی و نو افلاطونی میدانند 

وعده ای هم ابن سینا را با نگاه باطنی واسماعیلی وهِرمسی میشناسند .

برخی نیز معتقدند هانری کربن در آثار خودش حکمت ابن سینا را تقلیل (reduction)داده است زیرا در آثار کربن، حکمت ابن سینا به نوعی تصوف و وجهه ی عرفانی واسماعیلی معرفی شده است . ابن رشد که آثار ابن سینا را خواندوبه جهان عرب وجهان غرب معرفی کرد اورا تهی از عالم معنوی وحکمت مشرقیان معرفی کرده است .

در اینجا برای درک بهتر علت اقوال گوناگون در مورد ابن سینا مناسب است نگاهی خیلی گذرا به زندگی این فیلسوف بزرگ بیاندازیم .

اودر سال ۳۷۰ هجری در بخارا بدنیا آمد وتا ۲۲ سالگی در محضر پدرش تلمذ نمود .

در بخارای آن زمان جریان باطنی ومشرقی نیرومندی حضور داشت .تفکر اسماعیلیه در حکومت سامانیان بویژه در زمان نصر ابن سامانی اوج گرفته است تا آنجا که ریس اسماعیلیه، فرمانروای وقت را به پذیرش عقاید اسماعیلیه دعوت میکند !

 ابن سینا میگوید به همراه پدر وبرادرم مدتی درحلقه درس اسماعیلیه شرکت میکردم .(همین نکته بهانه ای دست افراد داده است تا اورا اسماعیلی معرفی کنند)

اوسپس به خوارزم وگرگان واصفهان میرود .پس از حضور ابن سینا در اصفهان ،آن شهر مهد فلسفه میگرددوبعدها نیز هرکسی مشتاق حکمت وفلسفه بود بنحوی به اصفهان میرفت.

مثلا سهروردی به همراه فخر رازی در نزد مجدالدین جیلی در مراغه فلسفه میخواند اما پس از مدتی راهی اصفهان شد ویا ملاصدرا نیزدر زمان خود برای کسب حکمت به اصفهان رفت .همه فیلسوفان در اصفهان تحت تاثیرآثاروحکمت ابن سینا بودند. آنها ابتدا حکمت ابن سینا را میخواندند. از جمله ملاصدرا به این مهم همت ورزیده، طوری که در جلد اول اسفار، کتاب "المباحثات" ابن سینا راشرح داده است .

 

ابن سینا نبوغ فوق العاده ای داشته است پس از پدرش نخستین استاد او ابو عبدالله ناتلی مازندرانی بوده است .استاد ناتلی به حدوث عالم باور داشت وابن سینا بر عکس استادش مخالف حدوث عالم بود! 

اوبدلیل داشتن هوش وذکاوت بالا و استقلال رای، حتی با استاد خویش بر سر حدوث وقدم عالم چالش وبحث داشته است !

ابن سینا به دشواریهای حکمت اشاره داشته ومیگوید ۴۰ بار متافیزیک ارسطو راخواندم ولی چیزی از آن نفهمیدم!!!

 تا اینکه کتاب اغراض مابعد الطبیعه فارابی را خواندم وسپس آنرا فهمیدم .

از جمله مشگلات حکیمان در گذشته وجود حکمت به زبانهای گوناگون وفقدان ترجمه و....بوده است .

مثلا برای فهم فلسفه ی یونانی ویا فلسفه ی اسلامی احتیاج به ترجمه بوده است از طرفی برخی از متن های ترجمه ای وافی به مقصود نبوده است .

فیلسوفان غربی ابن رشد را شارح ارسطو میدانند وفلسفه ی غرب بسیار تحت تاثیر ابن رشدبوده است وهنوز هم این تاثیر وجود دارد با این وصف ابن سینا بخاطر دستاوردهای مهم در پزشکی وفلسفه اش مورد احترام بسیاری از غربیان است .مثلا اتین ژیلسون فیلسوف فرانسوی که از مدعیان فلسفه ی مسیحی در قرون وسطی است و به ابن رشد هم مانند سایر فیلسوفان غربی تعصب دارد، در کتاب هستی از منظر فیلسوفان ، در بحث "وجود " و "موجود"صریحا نقد ابن رشد نسبت به ابن سینا را رد میکند ومی نویسد ابن رشد متن ابن سینا درباره ی وجود وموجود را نفهمیده است!! لذا در این مجال حق را به ابن سینا میدهد .!!

ابن سینا گاهی زبان به شکوه از مشائیان معاصرخود گشوده است ودر مقدمه کتاب منطق المشرقیین میگوید :به کسانی از مشائیان مبتلا شده ایم که از فهم ودرک فلسفی خالی هستند واین موضوع حکایت از داشتن نقد نسبت به برخی از مشائیان متعصب از سوی ابن سینا دارد .

ابن سینا میگوید :حکمت مشرقی فلسفه ی حقیقی است .مراد او نه تصوف وجریان صوفی گری است بلکه سخنش از فلسفه ای است با خرد ایرانی که خود ابن سینا آغاز این فلسفه است .

برخلاف آنچه گفته میشود حکمت سینوی یک حکمت عقلی صرف نیست بلکه جهات اشراقی و ذوقی وشهودی نیز در این‌حکمت وجود دارد وقابل انکار نیست .

حکمت مشرقی سینایی اولین قدم در جهت برپایی مکتب جدیدی است که میان آن، وحکمت ارسطویی تفاوت بوجود می آورد. 

اما برخی از متفکرین غربی تلاش میکنند که ابن سینا را ارسطویی خالص وناب معرفی کنند از جمله دیمیتری گوتاس (متولد ۱۹۴۵ م ) محقق آمریکایی و استاد دانشگاه ییل ،برای اثبات ارسطویی بودن ابن سینا، نه تنها به رسائل تمثیلی ابن سینا توجه نکرده بلکه مقامات العارفین در نمط نهم اشارات ابن سینا را نیز عاری از افکار واندیشه های ذوقی ،حضوری ،شهودی وعرفانی قلمداد کرده است !!

گوتاس بر این باور است که آنچه از اندیشه های عرفانی واشراقی ابن سینادر دست هست، ساخته وپرداخته ابن طفیل است که در صدد بوده برای خود از قِبل ابن سینا جایگاهی دست وپا کند !

او این ادعا که فلسفه ی اشراق، ریشه در تفکر حکمت مشرقی ابن سینا دارد را رد نموده است وآنرا حاصل تخیل گرایی هانری کربن وپیروان او نامیده است .در حالی که خود سهروردی در بخش منطق کتاب مطارحات ،صراحتا از حکمت مشرقی ابن سینا سخن گفته است .

البته فیلسوفانی مانند کریستین ژامبه فیلسوف واسلام شناس فرانسوی (متولد ۱۹۴۹)نظریه ی گوتاس را رد کرده است ومیگوید: برخلاف نظر گوتاس، سهروردی هیچگاه پیشینه ی حکمت مشرقی را انکار نکرده، بلکه معتقد است در حکمت مشرقی، نگاه وحدت شهودی وذوقی وافلاطونی حاکم است .

 

وقتی صحبت از حکمت مشرقی میکنیم منظور جغرافیای خاصی نیست زیرا اساسا تفکروحکمت در جغرافیا نمیگنجد. لذا حکمت مشرقی در واقع صحبت از یک سنخ تفکر میکند که وابستگی جغرافیایی ندارد ونمی توان مدعی شد که حکمت مشرقی حتما منظور حکمت ایرانی است !

 

با این مقدمه به استقبال 

 دیدگاه فیلسوف گرانسنگ جناب آقای دکتر ان شاالله رحمتی استاد برجسته ی دانشگاههای تهران واز اساتید ارشد مجمع فلاسفه ایران، که مهمترین شارح ومترجم کتابهای هانری کربن در ایران است میرویم .ایشان در مقدمه کتاب ابن سینا وتمثیل عرفانی کربن که خود تحقیق وترجمه کرده است می نویسد :

شیخ الرییس حجه الحق ابوعلی سینا قطعا یکی از نوابغ سرزمین ایران ما است .بویژه در عرصه فلسفه وپزشکی مایه ی مباهات ایران بوده است .

بنا بر مشهور، فلسفه ی اورا فلسفه ی مشایی میدانند والبته تردیدی نیست که اودر سنت مشایی وارسطویی،

هم در عرصه منطق وهم در عرصه فلسفه، تابناکترین درخشش ها را داشته باشد .

ابن سینا در عین حال که مقاصد ارسطو ودیگر ارسطوئیان رابخوبی درک کرده است ،هرگز خودرا تنها به شرح مقاصد آنان محدود نمیدارد.اودر نوشته های فلسفی محض خویش ،ضمن تاثیر پذیری از ارسطو ، از نو افلاطونیانی چون افلوطین (۲۷۰-۲۰۵)نیز بهره میبرد.ولی با این همه در کسوت فیلسوفی اصیل وموسس ظاهر میگردد.به این معنا که در عین نقادی آراءآن فلاسفه، می کوشد تا با ارائه راه حلهای مناسب ودیدگاههای ابداعیِ خویش، ضعف وکمبودهای آنان را چاره کند .

برای مثال در حوزه منطق ،کاستی های منطق ارسطویی را بصورتی مستوفا بیان وشرح کرده اند.

در حوزه ی مسائل خاص فلسفی نیز او همواره بعنوان فیلسوفی عمیق ودقیق النظر جلوه میکند .

اندیشه ی ابن سینا نه تنها درجهان اسلام بلکه در قرون وسطای غرب نیز تاثیر شایانی داشته است تا آنجا که فیلسوف نو توماسی معاصر "اتین ژیلسون" که محقق برجسته ای در زمینه ی فلسفه ی قرون وسطی است در باره ابن سینا میگوید : 

تاثیر ابن سینا بر نظامهای فلسفی واللهیاتی قرون وسطی فقط یکی از ابعادتاثیر فراگیر ارسطوست.

 در عین حال، تفسیرابن سینا از فلسفه ی ارسطو از بسیاری جهات چنان شخصی بودکه میتوان آنرا منبع یک جریان اعتقادی متمایز دانست .

مقدر این بود که ابن سینا بدلیل الهام دینی وگرایش های عرفانی خاص خویش ،برای الهی دانان قرون وسطی هم یاوری بزرگ باشد و هم وسوسه ای خطرناک !

ولی نمی توان همه ی اندیشه ی ابن سینا رابه این جنبه عقلی واستدلالی محدود داشت .همه ی این جنبه پیش درآمد یا شرط لازم برای ساحت دیگری از اندیشه ی اوست که بموجب آن، او به معنای واقعی کلمه ، حکیم متاله یا فیلسوفی مشرقی ( اشراقی)بشمار می آید .این جنبه که از آن میتوان به "معرفت" تعبیر کرد شرط لازم برای" معنویت " است .این "تعقل " مقدمه برای "تاله" است وابن سینا کاملا به هردو ملتزم است .

چه، حکیم بعنوان انسانی اهل معنا ،در پی آن است که به معرفتی که اکتساب میکند متخلق ومتحقق شود.

این هم که در تعریف حکمت گفته اند" صیروره الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی "یا به تعبیر دیگر ،

هر آن کس ز دانش برد توشه ای 

جهانی است بنشسته در گوشه ای 

از همینجاست

کربن معتقد است :پژوهش فلسفی که به صرف پژوهش محدود شده باشد اتلاف وقت است در عوض تجربه ی عرفانی بدون شالوده ی محکم فلسفی نیزجز اتلاف وقت نیست .

کربن تاریخ فلسفه اسلامی را به معنای دقیق کلمه تاریخ معنویت میداند ومراد او از معنویت نیز همان حکمت یا به تعبیر دیگر، دانشی است که میان تعقل وتاله جمع کرده است .

همانطوری که سهروردی حکمت اشراقی خویش را به عنوان واکنشی، هم در برابر استدلالیون محض(فلسفه مشاء) وهم در برابر ذوقیون محض (متصوفه )،طراحی میکند، ابن سینا نیز با همین انگیزه به طراحی حکمت مشرقی مبادرت می جوید .

ولی طرح حکمت مشرقی ابن سینا ،برخلاف طرح حکمت مشرقی سهروردی ،در هیاتی منسجم ،صریح وعاری از ابهام در اختیار مانیست !

ابن سینا خود در این باره اشارات وارجاعات جسته گریخته ای به این حکمت مشرقی دارد. از آن جمله میتوان به مقدمه ی وی بر کتاب الشفاء ،تعلیقات او بر اثولوجیا منسوب به ارسطو(که در حقیقت اقتباسی از انئادهای افلوطین است) وهم چنین بقایای کتاب الانصاف ونیز منطق المشرقیین ،استناد جست .

ابن سینا حکمت مشرقی خویش را در کتاب الانصاف ،بیان کرده ، یا میخواسته بیان کند .

این کتاب که به صورت یک دانشنامه ی حکمت مشرقی طراحی شده بودشامل ۲۸ هزار مقاله در بیست مجلد بوده است همانطوری که از عنوان کتاب پیداست نویسنده دراین کتاب باید مشگلات خاص فیلسوفان را ،که به دوگروه مشرقیان ومغربیان تقسیم کرده است ،با معیار خاص حکمت مشرقی خویش می سنجید ودر مورد ایشان، حکمیت منصفانه میکرد .ولی سلطان محمود غزنوی در سال ۴۲۱هجری، هفت سال پیش از وفات ابن سینا، براصفهان مسلط شد. از جمله عواقب ناگوار این حادثه،به غارت رفتن اثاثیه ی ابن سینا ونابود شدن کتاب الانصاف وی بود !!.از آن دانشنامه عظیم متاسفانه چیزی باقی نماند مگر بخشی از تعلیقات بر اثولوجیا ،شرح کتاب اللام ما بعدالطبیعه ی ارسطو،تعلیقات بر کتاب النفس ارسطو وشاید دفتر هایی که بنام منطق المشرقیین باقی است.

حال بدیهی است که با توجه به نبود منابع،دشوار میتوان تعیین کردکه منظور ابن سینا از حکمت مشرقی چیست ؟

آیا مشرق صرفا معنایی جغرافیایی داردیا نه، معنایی فراتر از یک مرز و محدوده ی جغرافیایی مشخص، از آن مرادشده است ؟اساسا این مشرقیان ومغربیانی که ابن سینا در مقام داوری در باره آنها برآمده است کیانند؟ وبا کدام یک از نحله ها واشخاص واقعی تاریخ فلسفه منطبق میشوند ؟ وبخصوص هویت فکری مشرقیان که علی الظاهرابن سینا در بحث ،هوادار وهمفکر ایشان است چیست ؟

به هرحال حکمت مشرقی ابن سینا ،بصورت پرسشی جدی وحتی بعنوان یک معما برای ما مطرح است !

دکتر رحمتی شارح ومترجم کُتب کربن در همین مقدمه ی خود برکتاب ابن سینا وتمثیل عرفانی ، بر این باور است که براساس تفکر کربن ، حکمت مشرقی ابن سینا با حکمت مشرقی سهروردی هردواز یک خانواده اند . وهیچ تفاوت ماهوی میان آنها وجود ندارد.

حکمت اشراقی سهروردی ادامه ی همان راهی است که ابن سینا در حکمت مشرقی آغاز کرده است .

کربن "اشراق "و"مشرق"رارمز تابش انوار ازلی ،مهین فرشته گان بر نفس بشرمیداند .ومعرفتی را که نفس از فیض این مبدا متعالی دریافت داشته است، معرفت مشرقی قلمداد میکند.

کربن بر آن است که اثبات کند وصف مشرقی یا اشراقی ، اول از همه مرهون مبدائی است که این معرفت از آن ناشی شده است وآن مبدا خارج ازمرز ومحدوده های تاریخی و جغرافیایی دنیای ماست .

براین اساس هم حکیمان ساکن در مشرق جغرافیایی، وهم حکیمان ساکن در مغرب جغرافیایی ، هردو به یکسان میتوانند از این معرفت برخوردار باشند .

با توجه به طولانی شدن متن، ادامه ی این بحث را به فرصتهای آینده موکول میکنم 

با احترام 

حمزه کرمی 

دکترای فلسفه ی تطبیقی

https://t.me/Dr_HamzehKarami

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۲۴
موسی الرضا امین زارعین