چهار زندان فرانسیس بیکن، جبر یا اختیار؟
سوالی پرسشی کردم زِ اُستاد ۱
هزاران روشنی در پاسخ اُفتاد
که فِعلم اختیاری، یا که اجبار؟
بگفتا آدمی در بند است آزاد
*******.
چار زندانی۲ که بیکن۳ گُفته است
که غبار عقل ها را شُسته است
که زمان است و مکان است و دِگر
هم عشیره، بندِ افکار بشر
در کجا و کی، زِ مادر زاده ای؟
به کدام آیین و دین، دل دادهای؟
دل به بودا، یا مسلمان گشتهای ؟
یا که از دینها همه، دل کنده ای؟
والدین و هم نیاکانت دَخیل
سرفراز و سربلندی یا ذَلیل؟
در درون چار آزادی پسر
تا شوی نیک و بد و از بد بَتَر
یا شوی درَّنده پُر شور و شَرَر
یا براری از ملائک بال و پَر
میان چار زندانی تو آزاد
جهان ویران کنی یا خَرَّم آباد
صادق آل محمد ص۴ گُفته بود
وَندر آن دُرِّ مَعانی سُفته بود
نه جبر مطلق و، نه اختیاری
میان این دو اسبِ، راهواری
که در پای هَوس، در گِل بِمانی
و یا گوهر شوی دُرِّ یَمانی
نبردی سخت و جانسوز و نفسگیر
که شیران را "امین" کرده زمینگیر
*********
۱- دکتر رامپور صدر نبوی و ذکر خیرش صاحب کرسی جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
۲- زندان زمان زندان مکان زندان عشیره و قبیله زندان بت های بازاری
۳-فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی
۴- امام صادق علیه السلام