کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

نوشته ها،‌مقاله ها و پرسش و پاسخ

کلام

هوالقادر

دکتر موسی الرضا امین زارعین متولد سال 1338
قطع نخاع مهره 6 گردن در حین مسابقات کشتی در تاریخ 23/04/1358در گناباد،
دانشجوی فنی مهندسی در گرگان.
اخذ مدرک دکتری فلسفه علم از بخش شرق شناسی دانشگاه مسکو در شهر دوشنبه (استالین آباد) درسال 1388.
موسس جامعه معلولین سامان سبزوار.
رییس انجمن تشکلهای معلولین خراسان رضوی.
عضو هیئت امناء جامعه معلولین ایران.
اقدام و مشارکت به احداث 113 واحد مسکونی برای معلولین.
شهروند طلایی و معلول نمونه ی کشور در سال های 86 و87 ازطرف شهرداری تهران و سازمان بهزیستی کل کشور.
انتخاب به عنوان معلم نمونه ی شهرستان سبزوار 2 بار و استان خراسان 1 بار
قبولی در کنکور سراسری 3 بار؛ مکانیک گرگان سال1357؛ برق مشهد سال؛ 1365نقشه کشی صنعتی تهران سال 1366.
مقالات وکتب چاپ شده به زبان های فارسی، روسی، سرلیک، انگلیسی و عربی 20 مورد.
مشاوره رساله های فوق لیسانس 9 مورد.
دریافت مدال افتخاری تیراندازی در استوک مندویل انگلستان سال 58.
دارنده ی رکورد شنای معلولین ایران سال 1365.
دریافت 2 نشان لیاقت وعلمی از کشور تاجیکستان سال 1384.
نامزد دریافت نشان دولتی ونامزد نخبگان کشور سال 1390.
دریافت گواهینامه داوری مقالات و یا هیات علمی اولین همایش علوم انسانی و اسلامی 1392.
نخبه ورزشی و پژوهشی بازنشستگان کشوری در سال 1398

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

این‌چنین گفته است مارتین هایدگر

در بیان فلسفی‌،سخت و چِغِر 

که وجوه اَربعه دارد حضور

ابتدائاً آگهی هست و شعور

هم‌ مکان و هم‌زمان و هم زبان

گفته‌هایِ َنغز در هَست و زمان

واسط و گویایِ حقند شاعران

واسطِ فیضند این پیغمبران

آدمی در اختیارش مُطلَق است

آدمیت در زبانش مُنطَق است

هم حضورش در جهان جَبری نبود 

فعل و کردار بشر قَهری نبود 

مُشکلاتِ فلسفیِ غربِ دور

نیچه، مارتین و هگل کرده مُرور

نهیلیسم و خانمانیِ بَشر 

کرده افکار بشر را دست‌به‌سَر 

بدترین نوعِ نهیلیسمِ بَشَر

هست تخریبِ طبیعت پُر خَطَر

راه‌حلی را که ایشان گفته‌اند

در یَمِّ معنی دُرَرها سُفته‌اند

چاره‌ای جز این نباشد که بَشَر

بر وجود خود بیندیشد دگَر

ای "امین" چون این سخن‌ها بِشنوی

اعتدالی می‌شوی نه تک‌روی

تک‌روی‌ها هم نشان اَبلَهی است

هرکه را تک‌رو بود مغزش تَهی است

تک‌روی‌ها هم نشانِ خامی است

وَز تعصب کار خون‌آشامی است 

گفته‌های نادرستِ سَفسطی 

در بیاناتِ سُوفیسم مَغلطی 

هان نیاید در سخن‌هایِ دَقیق

با نگاهِ منصفانه ای رَفیق

گفته‌های نیچه مارتین و هگل

سَفسَطه نَبوَد چو بِنشیند بِدِل

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۴۷
موسی الرضا امین زارعین

اعوذ بالله من شیطان الرجیم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم قل فلله الحجه البالغه فلو شاء لهدیکم اجمعین.          سوره ی مبارکه انعام،آیه ی، ۱۵۱

بگو پس بارخدا راث حجت بالغه یعنی دلیل تمام پس اگر خواسته بود خدا هر آینه هدایت کرده بود شمارا همه

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

          صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور

          با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین درس اهل نظر یک اشارتست

               کردم اشارتی مکرر نمی‌کنم

هرگز نمی‌شود زِ سرِ خود خبر مرا

        تا در میان میکده سر برنمی‌کنم

شیخم به طنز گفت "حرام است می مخور"

  گفتم که "چشم،گوش و هر خر نمی‌کنم"

پیر مغان حکایتِ مقبول می‌کند

        معذورم ار حدیث تو باور نمیکنم

این تقویم بس است که چون واعظان شهر

             ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمیکنم

ناصح به طعن گفت برو ترک عشق کن

           محتاج جنگ نیست برادر، نمیکنم

حافظ! جناب پیر مغان ماَمنِ وفاست

       من ترک خاکبوسیِ این در نمیکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۵۱
موسی الرضا امین زارعین

صُحبَت از مَرگِ دیانت!

     مَرگِ عشق!

         مَرگِ آزادی!

             چه زشت؟

صُحبت از نامردمی‌ها،از سرَانِ بَد سِرِشت

خلق را دون مایه پندارند، این افکارِ زِشت

کرده دنیا را جَهنَّم، طالبانِ بَدسِرِشت!

تاکه اجباری بَرند، این مردمان را،در بِهِشت

تا که اجباری به ضَربُ شَتمِ مردم در جَلی و در خَفا!
کی خدا خواهد بهشتی زورَکی؟

صُحبت از مرگِ عدالت!

مَرگِ دین!

          مرگِ آزادیِ فردی!

            مرگِ باورهایِ پیشین!

درد دلهایِ "امین"

                    هَرج‌ومَرجِ فلسفی!

وای از این دلواپسانِ مَذهبی!

           وای از مرگِ مُحبت!

                        قَحطِ عِفَّت، کَژدِلی

وای از جَهل و حِماقَت،مرگ‌هایِ مَردُمی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۳۶
موسی الرضا امین زارعین

موسی از ساده‌ گی اش در طمعِ خام افتاد
تَشتِ بدنامی و رسوایی‌اش از بام افتاد
شد خَفیفُ زار و نالان در زمانِ فَرَهی
لطف حق بود که در پرده ی اوهام افتاد
باز شد پنجره‌ای رو به خدا از درِ عشق
عشق بی‌حاصل و ناکام که بدنام افتاد
او که ناپخته بدادست دل و دین، یکجا
ِسرِّ ناکامی او در دهنِ عام افتاد
سَرِ پیری شُده او مَعرکه گیرِ میدان
در سراپرده ی تقدیر چه؟ آلام افتاد
آن عزیزی که بُدَش شُهره ی آفاق ولی
چه شد اورا؟ که در ورطه ی اَصنام افتاد
آن حلیمی که بُدَش نادره در صبر و شکیب
ما نخواهیم و نَبینیم که سَرسام افتاد
آن شریفی که بشست نامِ شراب از همه شهر/دهر/جا
سَرو کارش به می و میکده و جام افتاد.
خواست تا با بنده ی خوبش خدا بازی کند*
شخص عاشق شد و در گردشِ ایام افتاد
خواست ایزد کامِ تلخِ بنده اش شیرین شود
این"امین" بود که شایسته ی اَنعام افتاد
با الهام از حضرتِ حافظ 

*ماکس شِلِر فیلسوفِ آلمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۷
موسی الرضا امین زارعین

🔮 فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند!
آن‌ها دختران و پسران زندگی‌اند در سودای خویش.
آن‌ها از کوچه وجود شما می‌گذرند اما از آن شما نیستند!
و اگر چه با شمایند، به شما تعلق ندارند!
عشق خود را بر آن‌ها نثار کنید، اما اندیشه‌هایتان را برای خود نگه دارید. زیرا آن‌ها را نیز برای خود اندیشه‌ای دیگر است.
جسم آن‌ها را در خانه خود مسکن دهید اما روح آن‌ها را آزاد گذارید.
زیرا روح آنان در خانه «فردا» زیست خواهد کرد که شما حتی در رؤیا نمی‌توانید به دیدار آن بروید...
ممکن است تلاش کنید که شبیه آن‌ها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار آورید‌. زیرا زمان به عقب برنخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد...

✍🏻 جبران خلیل جبران

*به حمل اولی ذاتی نیستند اما به حمل شایع صناعی فرزندان شما هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۲۱
موسی الرضا امین زارعین


مرا مادرم این چنین یاد داد
به گیتی دل آشفته یک کَس مَباد
به نیکی بود نام او در جهان
که نامش بُدی عصمتِ مِهرَبان
به گهواره مادر به گوشم نهاد
که خوار و دُژَم، در جهان کَس نَباد
توانا و دانا و روشن بُدی
شکستِ مَنش نیز، در هم شُدی
به سعدی و حافظ، کلام خُدا
زِ وَهم و خرافات، بودی جُدا
به قرآن و حافظ، که فربه شُدی
زِ رایِ بزرگان، چو آگه بُدی
چُنین خواست، آموزگاریِ من
بدین حادثه سازگاریِ من
کنون شادمانم، از این زندگی
به ورزش، پژوهش، برازندگی
دگر شادمانیِ، غمدیده ای
در این قحطسالِ، فَزاینده ای
غرورت نباید، از این مُختَصر!
سپاست فَزاینده، ای مُحتَضر
به داد و دَهش روح فربه کنی
به کوشش دل آزرده ای به کنی
به داد و دهش زنده دارید دِل
که در رستِخیزد نباشی خِجِل
"امین" بارها مرگ را دیده ای
غنیمت بدان سالها زنده ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۵۶
موسی الرضا امین زارعین

خواب دیدم که قیامت شده است
مات ماندم، چه حکایت شده است؟
 مردمان واحَسرَتا، واغَفلَتا
جملگی سر در گریبان وَیلَتا 
نامه ای را من گرفتم وای وای
ناله ای از استخوانم های های
نامه ای سرشارِعصیان و گناه
زیرِ لب با خود بگفتم آه آه
نامه را گر زیر رادیکال بَرَم
کی توانم جان سالم در بَرَم
ناگهان سر در گریبان و خِجِل
مانده ای مُستاَصل و چون خربِگِل
با خودم گفتم برو بی سَرصدا 
سوی دوزخ تا بِگیری سَرپَناه
ناگهان فرمان بیامد از خدا
تا کجا می‌رود این یک لا قبا؟
از کجا می آید و شغلش چه بود؟
در چه عصری زیسته شاهش که بود؟
مالک دوزخ به من گفت پاسخَت
درخور و شایسته باشد آیَتَت
گفتمش، آموزگار ایرانیم
شاهد صدها اَبَر ویرانیم
وَحی آمد سوی مالک از خدا
هان رهایَش ک ندارد اوخَطا
در بهشت عدن ماوایش دهید
زیرِ صِدر المنتهی جایش دهید
چون به دوزخ بوده است این بینوا
در جهان بوده گرفتار جفا
یادم آمد که شَهَنشاهی نِمیَم
در زمان احمدی ترامپیََّم
گفت آریدش به رضوان خودم
چه بلاها دیده است این مُحتَشم
او به دنیا هم به دوزخ بوده است
در تموزِ زندگی یخ بوده است
لطف حق بر بندگان از حَد دَر است
ای"امین!گاهی به ظاهر هم شَر است
اردیبهشت ۹۱ جمع اساتید دانشگاه برادران دلقندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۱ ، ۰۹:۰۶
موسی الرضا امین زارعین

گرکه آزادی اسیر تو شود؟

آن دیگر بی مایه و بدخو شود

گر شنیدی حرف های دیگران؟

یا تحمل کرده ای آراءِ شان

اصل آزادی چنین است نه چنان

بشنوی از دیگران حرفِ گران

در بیان آن سخن ها گُفته اند

از یَمِ مَعنی دُرَّرها سُفته اند

مارکس آزادی رهایی گفته است

سارتر هم با فلسفه آمیخته است.

سارتر هم تحتُ الشعاعِ فلسَفه

کرد قربانی همو بی وَسوَسه

از مُطَهر وز شریعت هم بگو

عام و خاصِ مطلق است آن ای عمو

بین آزادی رهایی فرق هاست

چون رهایی وضع و هم احوالِ ماست

چون که آزادی وجود و خصلت است

هم رهایی وضع و هم ماهیت است

که لنین آن را به مَسلخ برده است

هیتلر استالین، در آن پرورده است

چون لنین آن را فدایِ اِیده کرد

سارتر هم قربانی اسطوره کرد

دیگری تحت الشعاعِ کارگر*

ذبحِ شرعی کرده است و دربدر

جمله زیبای آلبر کامو را

کو در آن باشد زیادت پند ها

گرکه آزادی رود نان نیز هم؟

آورد اندوه و ماتم دمبدم

ای "امین" در حفظ آزادی بکوش

در سخن های بزرگان هوش و گوش

*گئورگ لوگاچ

در دفاع از روشنفکران، ژان پل سارتر، رحیمی، صص۲۹/۳۰

مجموعه آثار شریعتی،ج،۵ص،۶۵ و حکمت مطهر،صص،۴۳،۴۴

🖤🌹⚘️🙏🙏

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۱ ، ۱۸:۲۲
موسی الرضا امین زارعین

بدنبال بی ادبی و توهین به قهرمانانِ جهان والمپیک رییس سابق فدراسیون کشتی عضو شورای شهر و مربی تیم ملی برادرانِ خادم سروده شد.

آفرین بر پهلوان نامدار
مَرحَبا بر خادم خدمتگزار
زنده کردی یاد تختی این زمان
گوئیا هستی زِ نسلِ سربدار
هَجوِ نادانی تو را مُحبوبتر
ای زِ شَهرِ پادشاهِ کامکار
 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۱ ، ۱۵:۰۸
موسی الرضا امین زارعین

در دیار مصر در کوره دِهی
دید موسی یک عَجوزِ فَربِهی
قبر یوسف را همه جستن از او
کوکجا باشد شه خُفته بگو؟
گفت آن پیرِزنِ هُشیار دل
وَز پریشان حالیم هستم خِجل
گر برآوردی مرا سه آرزو؟
من بگویم که کجا باشد هَمو؟
وا نمایم قبر را برتو کلیم
وَر بخواهی از خداوند حکیم
کو جوان گردم بسی زیبا شوم
هم سلیم و دلربا، بینا شوم
گفت موسی بَس زیادت خواستی
هان مرا در زحمتی انداختی
هین عتاب آمد به موسی از خدا
هان مگر تو می دهی او را عطا؟
کم بخواهی از خدا خود خِسَّت است
از کریمان بار خواهی عِزَّت است
ما که عمری را به غفلت بوده ایم
از یَّمِ معنی نَمی آوردیم
گفت موسی را خدا هین کم مَخواه
کم چه گردد جنگلی از پَرِّ کاه؟
این زیادّی و کمی ها مر توراست
از کریم اکبری عین خطاست
ما بر این باور زیان ها دیده ایم
از کمّی و خِسَتِ خود خسته ایم
بعد از این هوشیار باشی ای"امین"
هِمَتِ والای پیرِزن ببین🙏🌷🖤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۲۲:۲۸
موسی الرضا امین زارعین