حکمت است یا ؟؟
گاهی با خود می اندیشم حقیر سرپا تقصیر قریب به چهل سال است در خدمت معلولین جسمی حرکتی شهرستان سبزوار هستم آنگاه که سرپا بودم وبه قول مادر شمشیرم به عرش می خورد. واولین n.g.oبا بیش ترین عضو (576)چرانتوانسته ایم ملجاء ومکانی برای استقرارداشته باشیم . از رب العزه والجمال و الجلال عظمته که به کسر نیاید ودارالمومنین سبزوار هم که قحط الرجال والسخاء نیست پس چرا؟!!؟
گوئیا که خطا واشتباه از جانب ماست
وقتی امام راحل تصمیم گرفت که ازفرانسه به ایران بازگردد مرحوم حاج علیرضا دولتآبادی
گفت: مردم سبزوار را برای استقبال از امام دعوت کنید؛ و برای اولین بار از رادیوی مسجد جامع سبزوار ازمردم برای حضور در مراسم استقبال از امام دعوت
کردم؛ اولین جملهای که گفتم این بود : «هر که دارد هوس کربوبلا بسم ا…»
۱۰۰ نفر آمدند و به تهران رفتیم. از ۵ بهمن
هوالحکیم
بهشت را به بها بدهند یا به بهانه؟
ازدیرباز،بین متکلّمین وعرفا، دراین مورد بحث بوده است که آیا بهشت را به بهانه بدهند یا به بها؟ درعصرما شهید بهشتی به نمایندگی متکلّمین معتقد بود که بهشت را به بها بدهند نه به بهانه، وبه آیه شریفهءاحسب الناس ان یترکواان یقولوا آمنا وهم یفتنون استناد می کرد.وآقای سروش به نمایندگی عرفا معتقد است که بهشت را به بهانه بدهند.نه به بها؟
من نیزیک رباعی دراین باره سروده ام
برحضرت حق وزیردربارعلی است
هرچند که رضوان به بهانه ندهند
اما به یقین باعث دیدارعلی است
رباعی فوق راحضرت آقای السیّدمحمدحسن علوی عریضی سبزواری حفظهم الله تعالی اصلاح فرمودند،وگرنه چنین تقریرشده بود" گویا که قسیم جنّةونارعلی است"وایشان فرمودندالحق چراگویا؟!
وچقدرمایهءمباهات وافتخارگردیدآنگاه که دانستم رباعی مذکورازطرف دفترآیه الله العظمی آقای سیّدعلی سیستانی ایدهم الله تعالی دردوتابلوچوبی قلمی گردیده نسخهءنخست درنجف اشرف وآن دیگری درنمایشگاه دائمی آثارمعلولین دربارهءوجودذی جودمولی الموحدین امام علی علیه السّلام (در دُبی) متبرک شده است.
و امادرموردبها وبهانه بنده حقیرمعتقدم که بهشت راشایدبه بهانه بدهند اما کمال،را،نه،تکامل به دست آوردنی است از باب تفاعل است.مامعلمین شایدنمرهءقبولی دانشجویان رابدهیم اما،عالم وعامل بودن را، کمالات را،نه. 1376سبزوار امین
مدت زمان: 2 دقیقه 46 ثانیه
- در۲۰سال پیش مثل چنین روزهایی درکلاسی دردبیرستان اسرارحاضرشدم که منطق داشتند.سال آخرشان بوددانش آموزان ان کلاس تاجایی که یادم آقایان مهدی اسلامی.شهرام عبدالصالحی.دکتربالویی.سیداحمدحسینی.و....حسینی و...بودندکه زنگ قبل دینی داشتند.سوالی ازمعلم دینی شان کرده بودندچه گفتندوچه شنیدندوایشان که بودبماند.
/**/
v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}
فصلنامه فلسفه وکلام اسلامی آینه معرفت
دانشگاه شهید بهشتی تابستان 90
دکتر موسیالّرضا امینزارعین1
مرکز تربیت معلّم علامّه طباطبایی سبزوار
چکیدهی مقاله
آقانجفی از جمله صاحبنظرانی است که در مورد یکی از مهمترین مسائل فلسفی و عرفانی یعنی مسألهی جایگاه انسان در هستی و ارتباط او با خدا سخن گفته است و از آنجا که ایشان به پیروی از افلاطون و ملاّصدرا، معتقد به اصالت، وحدت و تشکیک وجود است، انسان را موصوف به صفات الهی میشناسد (الاّ در مورد صفات عزّت و تکّبر که خاص خداوند است) و وصول حق را کمال مطلوب انسان دانسته و سعادت و کمال را غیرقابل انفکاک میداند.
انسان در نزد او برتر از همه ی موجودات و ملائکه، (حتّی در عبادت) و خلیفه و جانشین خدا در زمین است. از نظر آقانجفی دل شکستهی مؤمنین جایگاه خداوند است.
آقانجفی در حقیقت خداوند را از آن جهت که جامع کمال صفات انسانی است انسان کامل دانسته با وجود این که تأثیر محیط و وراثت را نادیده نگرفته ولی نقش اساسی را به فطرت و اختیار میدهد و اراده ی انسان را در طول اراده ی الهی میداند. از نظر او علم ، الهاماتی غیبی و فیوضاتی باطنی است که از مقام شامخ عقل فعّال بر قلوب معموره ریزش کرده و انسان توانایی آن را دارد که از طریق کشف و مشاهده باطنی اندیشهاش را ارتقاء بخشد.
او به عنوان یک فیلسوف مصلح، در صحنههای اجتماعی،عقاید مذهبی را برای حّل و فصل مسائل اجتماعی در یک حوزه ی فعال فرهنگی به کار بسته و حسن استفاده را مینماید.
کلید واژه: آقانجفی، انسان کامل، هستی، اصالت وجود، صفات الهی.
مقدّمه